گنجور

 
سیف فرغانی

روز رخت که غره ماه جمال تست

هر شب مدد کننده بدر کمال تست

هم نظم شعر من خبری از حدیث عشق

هم حسن روی گل اثری از جمال تست

عنقای عقل بنده چو پروانه چراغ

پر سوخته ز پرتو شمع جلال تست

تیر نظر همی نرسد آفتاب را

آنجا که قوس ابروی همچون هلال تست

در بوستان که خلعت سبز از بهار یافت

لاله نمونه یی زد و گل برگ آل تست

تا باز جره گرچه کند مرغ ملک صید

خسرو شکار طوطی شیرین مقال تست

چندین غزل که مردم از آن رقص میکنند

تأثیر وجد عاشق شوریده حال تست

با آنک اهل مدرسه لالند ازین حدیث

آنجا چو نیک در نگری قیل و قال تست

عین الحیات را بکفی خاک کی خرد

آن سوخته که تشنه آب وصال تست

سیف اردرین طریق کمالی نیافتی

در خویشتن تصور نقصان کمال تست

آن دوست در تصور ناید خیال وار

در وصف او هر آنچه تو گفتی خیال تست

 
 
 
سیف فرغانی

هر کو نه خدمت تو کند در بطالتست

وآن کو نه مدحت تو کند در ضلالتست

قومی بکار دنیی وقومی بآخرت

مشغولیی که با تو نباشد بطالتست

نظمی که می کنیم وبآخر نمی رسد

[...]

جهان ملک خاتون

ای دیده در دو دیده جانم خیال تست

سودای خاطرم ز سر زلف و خال تست

ای باد صبحدم بگذر سوی آن نگار

از من ببر پیام که آنجا مجال تست

از من بگو که ای بت نامهربان شوخ

[...]

آشفتهٔ شیرازی

دیوانه ای که از تو در او وجد و حالتست

گر حرف کفر گفت نه جای ضلالتست

بر فتوی حکیم بده می ببانگ چنگ

زاهد که منع باده کند از جهالتست

پیغمبران بخلق کنند ار رسالتی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه