ای جان من ز جوهر عشقت خزینهای
وی من ز عاشقان جمالت کمینهای
تابوت تن ز مرده دل گور کافرست
در جان اگر ز عشق نباشد سکینهای
هر تنگ دل امین نبود سر عشق را
جای پیمبری نبود هر مدینهای
کی شرح حال عشق کند هر سخنوری
کی دستکار نوح بود هر سفینهای
دل برد عشق گر طمع جان کند رواست
سیمرغ سیر باز نگردد به چینهای
اندر خرابه دل من گنج مهر تست
ای شه سپردهای به گدایی خزینهای
ای حال (او) مپرس که چونست در غمت
بشکست چون به سنگ رسید آبگینهای
در خان من که آب ندارم، هوای تو
زآن سان بود که در دل خاکی دفینهای
مست شراب عشق تو در زی زاهدان
پیدا بود چنانکه می اندر قنینهای
من دوستدار تو و تو دشمن، روا مدار
مهر مرا مقابله کردن به کینهای
جانا قرین تو که بود با چنین جمال
خورشید غیر ماه ندارد قرینهای
عطار هشت خلد شود حور اگر بود
چون زلف مشکبار تواش عنبرینهای
گر کوه نام تو شنود در زمان چو لعل
هر سنگ او بنام تو گردد نگینهای
با تیر غمزه تو که او را هدف دلست
ما چون نشانه پیش نهادیم سینهای
بر قد سیف در ره عشق تو دلق فقر
زیبا چو بر عذار عروسان زرینهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از عشق عمیق و احساسات شدید شاعر به معشوقش است. شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیهات زیبا، عشق را به یک گنجینه ارزشمند توصیف میکند و به تأثیرات آن بر زندگی و دل خود اشاره میکند. او اعتراف میکند که عشق بدون سکینه و آرامش در جان وجود ندارد و هر کسی لیاقت عشق را ندارد. همچنین، او به تنگناهایی که عشق در زندگی ایجاد میکند و اندوه و غم ناشی از آن اشاره میکند. این شعر همچنین به زیبایی و شکوه معشوق پرداخته و عشق را یک تجربه بینظیر و منحصر به فرد معرفی میکند که هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین آن شود. در نهایت، شاعر از محبوب خود میخواهد که محبتش را رد نکند و به کینه و دشمنی گرایش نداشته باشد.
هوش مصنوعی: ای روح من، از عشق تو گنجینهای دارم و من در عشق زیباییات چقدر حقیر و ناچیز هستم.
هوش مصنوعی: بدن به تنهایی ارزشی ندارد و مانند تابوتی است که مردهای را حمل میکند، اگر در دل کسی آرامشی به سبب عشق وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که کسانی که دل تنگ و حسود هستند، نمیتوانند به عشق اعتماد کنند و در هیچ شهری نمیتوان انتظار داشت که عشق به عنوان یک مقام مقدس و محترم شناخته شود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بهخوبی عشق را توصیف کند، همانطور که هیچکس نمیتواند به اندازه نوح، کادر و ساختار هر کشتی را بسازد.
هوش مصنوعی: اگر عشق دل را برباید و کسی برای آن جانش را فدای کند، کار درستی است. مانند سیمرغ که بعد از پرواز، هرگز به لانهاش بازنمیگردد.
هوش مصنوعی: در دل ویران من، عشق تو گنجینهای است که ای سلطان، آن را به دلی پریشان سپردهای.
هوش مصنوعی: حال او را نپرس که چرا در غمت شکست، زیرا وقتی آب شفاف به سنگ رسید، خرد شد.
هوش مصنوعی: در خانه من که آبی نیست، احساس تو به گونهای است که مثل یک گنج پنهان در دل خاک قرار دارد.
هوش مصنوعی: عشق تو من را سرمست کرده و حالتی از شور و حال به من داده است که در بین زاهدان نیز واضح و آشکار است، مثل شرابی که در یک لیوان شفاف دیده میشود.
هوش مصنوعی: من به تو محبت دارم و تو نسبت به من دشمنی میکنی، پس نگذار که محبت من با کینهای که در دل داری، مواجه شود.
هوش مصنوعی: عزیزم، کسی به زیبایی تو وجود ندارد؛ خورشید نیز در برابر جمال تو ماهی بیش نیست و هیچکس نتوانسته به تو برسد.
هوش مصنوعی: عطار میگوید که اگر زیبایی و دلربایی کسی همچون زلفهای مشکین باشد، آن شخص هم میتواند به بهشت برود و حوریان را جذب کند. این زیبایی به اندازهای خاص و ممتاز است که میتواند همه را متوجه خود کند.
هوش مصنوعی: اگر کوه نام تو را بشنود، در آن زمان هر سنگی همچون لعل و جواهر خواهد شد و به نام تو تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: با نگاه فریبندهات که هدفش دل من است، ما سینهای را به عنوان نشانه پیش کشیدهایم.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی وصف میکند که همانطور که دلق فقیرانه بر چهره عروسهای زرین خوب به نظر میرسد، عشق تو نیز مانند قد سیف (شمشیر) ظاهری زیبا و دلربا دارد. اینجا عشق به عنوان یک ویژگی ممتاز و زیبا نمایان شده که میتواند در عین سادگی، جلوهای خاص و دلنشین داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.