ای سازگار با همه با من نساختی
با دوستدار خویش چو دشمن نساختی
تو همچو جان لطیفی و من همچو تن کثیف
ای جان ترا چه بود که با تن نساختی
ای از زبان چرب سخن گفته همچو آب
با آب شعر بنده چو روغن نساختی
بیتی نگفتم از پی سوز وصال تو
کآن را بهجر نوحه و شیون نساختی
عاشق بسی بکشتی و خونش نهان بماند
خوشه بسی درودی و خرمن نساختی
هرگز نتافتی چو مه اندر شب کسی
کش همچو روز از آن رخ روشن نساختی
ای معدن گهر نگذشتی بهیچ جای
تا خاک آن چو گوهر معدن نساختی
در هیچ بقعه یی نشدی کآن مقام را
میمون بسان وادی ایمن نساختی
این گردن و سر از پی تیغ تو داشت سیف
لیکن چو تیغ با سر و گردن نساختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و ناتوانی در رسیدن به او میپردازد. شاعر به این موضوع اشاره میکند که معشوق با همه سازگاری دارد، اما با او نساخته است. او معشوق را به جان لطیف و خود را به تن کثیف تش比ح میکند و میگوید که چرا این دو با هم نمیسازند. همچنین از حسرت و غم عاشقان دیگر اشاره میکند که عاشقانی بسیاری به خاطر معشوق خون دادهاند و معشوق هنوز در جستجوی خود باقی مانده است. شاعر در پایان به این نکته میپردازد که معشوق هیچگاه در جایی قرار نگرفته که به ذات حقیقی خود دست یابد. شاعر به نوعی از شکاف بین عشق و واقعیت زندگی سخن میگوید و این که زیباییها هرگز با ناپاکیها و مشکلات زندگی نمیتوانند سازگار شوند.
هوش مصنوعی: ای کسی که با همه سازگاری، چرا با من کنار نیامدی؟ حتی با کسی که دوستدار تو بودی، مانند دشمن رفتار نکردی.
هوش مصنوعی: تو همچون روحی لطیفی و من مانند بدن آلودهای هستم؛ چه شده که تو با این بدن ارتباطی برقرار نکردهای؟
هوش مصنوعی: تو که با گفتار شیرین خود، همچون آب در آب، سخن میگویی، اما شعر من را مانند روغن به هم نپیوندی.
هوش مصنوعی: من از شوق و احساس شدید در رابطه با تو، شعری نگفتهام چرا که غم و اندوه جدایی تو، این احساسات را به گریه و زاری تبدیل نکرده است.
هوش مصنوعی: عاشقان زیادی را به خاطر عشقشان نابود کردی، ولی هیچکدام از درد و رنج آنها را نمیبینی. همچنین، بسیاری از خوشیها و خوبیها را از دست دادی، اما هنوز هیچ دستاوردی نداشتی.
هوش مصنوعی: هرگز در شب کسی را پیدا نمیکنی که مانند ماه نورانی باشد، چون هیچکس نمیتواند مانند روز، از آن چهره روشن زیبایی داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای گنجینهای از زیبایی، تو هیچگاه از جایی عبور نکردی تا اینکه خاکت مانند گوهر معدن ارزشمند شد.
هوش مصنوعی: در هیچ مکانی به اندازهی وادی ایمن، که برایش مقام والایی در نظر گرفته شده، مقام و جایگاه ارزشمندی برای تو ایجاد نشده است.
هوش مصنوعی: این گردن و سر به خاطر تیغ تو بود، اما زمانی که تیغ با سر و گردن سازگار نبود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.