ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده
بضیای تو شده چهره خور پوشیده
دوست درباطن معنی طلبان چون جانست
باثر ظاهروپیدا زنظر پوشیده
اینت اعجوبه که در پیش دوکس بر یک چشم
منکشف باشد و بر چشم دگر پوشیده
عشق عنقاست وما بچه آن عنقاییم
ازپی نام ونشان رنگ بشر پوشیده
آن هما سایه چو می دید که ما می بالیم
بچه خویش همی داشت بپر پوشیده
چون بدانست که ما لایق پرواز شدیم
گفت ما بچه نداریم دگر پوشیده
اندرین راه روان کرد نخست آدم را
ژنده فقر بدو داده ودر پوشیده
پس بصد ناله وزاری سوی آن کوی آمد
آدم از علم وعمل زی سفر پوشیده
حامل بار محبت شد وآگاه نبود
زآنک در زیر رمادست شرر پوشیده
آشکارا نتوان کرد قضایی که براند
در میان عشق توچون سر قدر پوشیده
سیف فرغانی خواهد که کند بر دل او
عشق تو همچو شب قدر گذر پوشیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده
آشکارا شو ودر ما منگر پوشیده
ای که در جلوه گه حسن تو چون طاوسی
دیگران پای سیاهند بپر پوشیده
سالها از پس هرپرده بچشمی کور است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.