تو می روی و مرا نقش تست در دیده
بیا که سیر نمی گردد از نظر دیده
از آن چراغ که در مجلس تو برمی شد
بجای سرمه کشیدیم دوده در دیده
از آن ز دیده مردم چو روح پنهانی
که اهل دیدن روی تو نیست هر دیده
اگر بیایی بر چشم ما نه آن قدمی
که بار منت او می کشیم بر دیده
درون خانه چنان جای پاک نیست که تو
قدم برو نهی ای نازنین مگر دیده
مهی که شب همه بر روزن تو دارد چشم
چو آفتاب ترا از شکاف در دیده
هزار بار اگر بنگرم ز باریکی
نمی شود ز میان تو جز کمر دیده
مدام بر در تو عاشقان خشک لبند
که جز بخون جگرشان نگشت تر دیده
مقیم کوی تو روشن دلان بیدارند
ترا بنور جمال تو هر سحر دیده
دهان پسته مثال تو کس ندیده بچشم
وگرچه گشته چو بادام سربسر دیده
ز گفته لاف مزن هیچ سیف فرغانی
که نزد رهرو عشقست معتبر دیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.