مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده
مرا زشوق تو کاریست مشکل افتاده
ندیده دیده من تاب آفتاب رخت
ولی حرارت مهر تو در دل افتاده
درین رهی که گذر نیست رخش رستم را
خریست خفته وباریست در گل افتاده
ار آسمان بزمین آمدست چون هاروت
گناه کرده ودر چاه بابل افتاده
درین سرای خراب از مقام آبا دان
زدین بدنیا وز حق بباطل افتاده
شکسته است درین چار طاق شش جهتی
چو در میان دوصف یک مقاتل افتاده
هزار قافله محرم بسوی کعبه وصل
گذشته بر من ومن خفته غافل افتاده
ازین تپیدن بیهوده بر سر این خاک
گلو بریده وچون مرغ بسمل افتاده
برای همچو تو لیلی حکایت من هست
چو ذکر مجنون اندر قبایل افتاده
برای همچو تو لیلی حکایت من است
چو ذکر مجنون اندر قبایل افتاده
چو شعر نیک که در نامهاش درج کنند
حدیث ما وتو اندر رسایل افتاده
دل شکسته من خوارتر ز نظم منست
بدست همچو تو موزون شمایل افتاده
ولی بگوهر لطفت که معدن معنیست
چو جان بصورت خوبست مایل افتاده
مرا زمن برهان زآنک غیر من کس نیست
که در میان من وتست حایل افتاده
هزار عاشق مسکین چو سیف فرغانیست
امیدوار برین در چو سایل افتاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی عمیق سراینده به محبوبش است. شاعر از دشواریها و چالشهایی که در مسیر عشق با آن روبروست میگوید. او از دلشکستگی و غفلتی که نسبت به خود دارد، سخن میگوید و میگوید که چقدر تحت تأثیر عشق محبوبش قرار گرفته است. همچنین، شاعر به وضعیت ناامیدانهاش اشاره میکند و از آنجا که گناهها و مشکلاتش را میبیند، احساس میکند در چاه مشکلات غرق شده است. در نهایت، او از محبوبش میخواهد که او را از این وضعیت رها کند و به امید و آرزوهایی که در دل دارد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: عشق تو سنگینی بر دل من گذاشته و شوق تو کاری برایم به وجود آورده که انجامش دشوار است.
هوش مصنوعی: من هرگز چهرهی زیبایت را ندیدهام، اما گرمای عشق تو در دل من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در این مسیر که هیچ گذرگاهی وجود ندارد، اسب رستم به خواب رفته و در گل گیر کرده است.
هوش مصنوعی: اگر آسمان به زمین آمده باشد، مانند هاروت که گناه کرده و در چاه بابل افتاده است.
هوش مصنوعی: در این دنیای خراب و ویران، از جایگاه اجداد خود آگاه شو که با ورود به دنیا، به حق و حقیقت پشت کردهای و به باطل روی آوردهای.
هوش مصنوعی: در این چهارگوشهی شش جهتی، گویی در وسط دو صف، شخصی در حال جنگ و نبرد قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: هزاران گروه از زائران عاشق به سوی کعبه در حال حرکت هستند، اما من در غفلت و خواب عمیق افتادهام و از این حال و هوای زیبای معنوی بیخبرم.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساس ناامیدی و بیهدف بودن میپردازد. شاعر به نوعی از تپیدن و زحمت بیفایده بر روی زمین سخن میگوید و توصیف میکند که مانند مرغی بیجان و زخمی افتاده است. این تصویر نمایانگر درد و رنجی است که هیچ ثمری ندارد و حس غم و اندوه را به خوبی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: داستان من به خاطر تو، مثل یاد مجنون در میانه قبایل است.
هوش مصنوعی: حکایت من، مانند داستان مجنون، از عشق توست. تو آنچنان محبوبی که یاد من در هر جا به تو مرتبط است.
هوش مصنوعی: همچون شعری زیبا که در نامها ثبت میشود، داستان ما و تو در نوشتهها و نامهها قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: دل شکسته من از نظم و ترتیب من هم کمتر است، و به دست تو که همچون یک موزون و خوشقواره هستی، به راحتی افتاده است.
هوش مصنوعی: ولی گوهر لطفت که منبع معنی است، همچون جان به شکل زیباست و تمایل به افتادگی دارد.
هوش مصنوعی: مرا از این دنیا نجات بده، زیرا غیر از من هیچ کسی نیست که با تو فاصله داشته باشد و مانع ارتباط ما شده است.
هوش مصنوعی: هزاران عاشق بیپناه مانند سیف فرغانی هستند که با امید و آرزو به درگاه محبوب خود رو کردهاند و دست نیاز بهسوی او دراز کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بس بزلف تو دل بر سر دل افتاده
چه کشمکش که میان من و دل افتاده
ز فرقه بازی احزاب دل در آن سر زلف
گذار شانه بر آن طره مشکل افتاده
دلم بسوخت که بر صورت تو خال سیاه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.