عشق تو زیر و زبر دارد دلم
وز جهان آشفته تر دارد دلم
پیش ازین شوریده دل بودم ولیک
این زمان شوری دگر دارد دلم
لاف عشقت می زند با هرکسی
زین سخن جان در خطر دارد دلم
دست در زلف تو زد دیوانه وار
من نمی دانم چه سر دارد دلم
عشق چون پا در میان دل نهاد
دست با غم در کمر دارد دلم
در حصار سینه تنگیها کشید
زآن ز تن عزم سفر دارد دلم
تا مدد از روی تو نبود کجا
بار غم از سینه بر دارد دلم
کمتر از خاکم اگر جز خون خویش
هیچ آبی بر جگر دارد دلم
دور کن از من قضای هجر خود
از تو اومید این قدر دارذ دلم
نزد من کز سیم و زر بی بهره ام
ورچه گنجی پرگهر دارذ دلم
ملک دنیا استخوانی بیش نیست
کش چو سگ بیرون در دارد دلم
سیف فرغانی چو غم از بهر اوست
غم ز شادی دوستر دارد دلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلتنگی صحبت میکند. او بیان میکند که عشقش باعث آشفتگی و درهم ریختگی دلش شده است. قبل از این، دلش شوریده بوده اما اکنون این شوریدگی عمیقتر شده است. او احساس میکند که عشق باعث خطراتی برای جانش شده و به طور دیوانهوار به زلف معشوق دست زده است. دلش درگیر غم و تنهایی است و با یاد معشوق دغدغههای زیادی دارد. همچنین، او از انتظار و امید به محبت محبوبش سخن میگوید و اظهار میکند که بدون عشق او، بار غم را نمیتواند تحمل کند. در نهایت، شاعر به بیمعنایی دنیا و غمهایش اشاره میکند و میگوید که این غمها او را از شادی دور کرده است.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که قلبم ناآرام و پریشان شود و از وضعیت آشفته دنیا هم بیشتر به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: قبل از این، دلم آشفته و بیقرار بود، اما اکنون حس و حالی کاملاً متفاوت دارم.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث میشود هر کسی به زبان آورد و صحبت کند، اما این حرفها برای دلم خطرناک است و جانم را به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: من به طور دیوانهوار در زلف تو دست بردم و هنوز نمیدانم دل من چه راز و دلیلی دارد.
هوش مصنوعی: عشق زمانی که در دل جا گرفت، همراه با غم در دل من نیز نشسته است.
هوش مصنوعی: دل من که در سینهام محبوس شده و از تنگناها رنج میکشد، به سفر میاندیشد و نمیتواند در این وضعیت بماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کمکی از چهره تو نباشد، دل من چگونه میتواند بار غم را از سینهاش بردارد؟
هوش مصنوعی: دل من کم ارزشتر از خاک است و اگر جز خون خودم هیچ چیز دیگری نمیتواند به آن روح ببخشد، یعنی از عمق وجودم تنها اندوه و درد جاری است.
هوش مصنوعی: دوری و جدایی را از من دور کن، چون من به تو دل بستهام و امیدی به این وضع ندارم.
هوش مصنوعی: من از ثروت و جواهرات بی نیازم، زیرا قلبم گنجینهای با ارزش دارد.
هوش مصنوعی: دنیا چیزی جز یک استخوان برای ما نیست و دل من همچون سگی است که در پشت در نگهداشته شده.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی به این نکته اشاره میکند که وقتی غم و اندوهی بابت شخص خاصی وجود دارد، دل او به نوعی غم را از شادی بیشتر میپسندد. در واقع، احساسات عمیقتر و واقعیتری در غم وجود دارد که شاید از شادابی سطحی خوشایندتر باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.