گنجور

 
سیف فرغانی

بهشت روح شد گلزار رویت

امید عاشقان دیدار رویت

ندانستم که لطف صنع ایزد

بحسن اینجا رساند کار رویت

زمین را ذرها خورشید گردد

اگر بروی فتد انوار رویت

لبانت شکر مصر جمالت

زبانت بلبل گلزار رویت

گل سوری چو خار اندر گلستان

بها ناورد در بازار رویت

بدیدم از درست ماه بیش است

عیار حسن در دینار رویت

مه نو کو مدد دارد ز خورشید

نگردد بدر بی تیمار رویت

فروغ شمع مه پشت زمین را

نگیرد جز باستظهار رویت

بجز آیینه ارواح عشاق

نداند هیچ کس مقدار رویت

ترا بیند نظر در هر چه دارد

کسی کو کسب کرد اسرار رویت

ببین چون سیف فرغانی جهانی

چو چشم تو شده بیمار رویت