گنجور

 
سیف فرغانی

مرا تا دل شد اندر کار رویت

بصد شادی شدم غمخوار رویت

مرا گر دست گیری جای آنست

که حیران مانده ام در کار رویت

برد ارزان مکن نرخ دل و جان

بحسن ار تیز شد بازار رویت

بهر دم صورتی در خاطر آید

مرا از لفظ معنی دار رویت

اگر تو پرده برداری از آن روی

نگنجد در جهان انوار رویت

وگر نه زلف تو بودی نماندی

نهفته بر کسی اسرار رویت

وگرچه خاک را زر کرد خورشید

ندارد سکه دینار رویت

ز روی تو بعالم در اثر هاست

بهار آنک یکی ز آثار رویت

مرو ای سیف فرغانیت قربان

بیا ای عید من دیدار رویت