دیدن روی تو را محرم نباشد چشم ما
دیده از جان ساخت باید دیدن روی ترا
از رخ و روی تو رنگی تابناک آمد بچشم
وز سر زلف تو بویی سر بمهر آمد بما
گر بیاد روی گلرنگ تو درخاکم نهند
تا بحشر از تربت من لاله گون روید گیا
نان لطف ای شاه در زنبیل فقرم ار نهی
همچو من درویش شد چون تو توانگر را گدا
گوهر عشقت که جان بی دلانش معدنست
قلب ما را آنچنان آمد که مس را کیمیا
از هوای تو هرآنکس را که در دل ذره ییست
روز و شب گو همچو ذره چرخ می زن درهوا
از صف مردان راه عشق تو هر دم کند
دفع تیر حادثه همچون سپر تیغ قضا
عشقت از شیطان کند انسان واز انسان ملک
آدمی از پشم قالی سازد از نی بوریا
بر سر کویت چو عاشق پای دار دامن کشد
دست او اورا چنان باشد که موسی را عصا
جای عاشق در دو عالم هیچ کس نارد بدست
کندران عالم که پای اوست آنجا نیست جا
همچو عاشق را توجه در دو عالم سوی تست
رو بدرگاه سلیمان کرد هدهد از سبا
سیف فرغانی برین در عذر گو حاجت بخواه
نزد او هم عذر مقبولست وهم حاجت روا
با بت اندر کعبه نتوان رفت وبا سگ در حرم
بر در جانان اگر از خویشتن رفتی بیا
سیف فرغانی چو غایب گردد از درگاه تو
ذره را با مهر کی باشد دگر بار التقا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل حاضر به بیان عشق و زیبایی معشوق پرداخته و احساسات عمیق عاشق را نسبت به معشوقش به تصویر میکشد. شاعر به طور مشخص به زیبایی و ویژگیهای معشوق اشاره کرده و میگوید که دیدن روی او برای چشمش محرم نیست و باید جانش را برای دیدنش فدای کند. او همچنین از اهمیت عشق میگوید و اینکه عشق میتواند انسان را به موجودی فرشتهگونه تبدیل کند. اشاراتی به درد و رنج عشق و تقدیر نیز در متن وجود دارد، جایی که عاشق برای رسیدن به معشوق آماده پذیرش هر سختی و فشاری است. در پایان، شاعر به این نکته اشاره میکند که درگاه معشوق تنها مکان واقعی و حقیقی عاشقان است و هیچ کس جز او نمیتواند در این مقام قرار گیرد.
هوش مصنوعی: چشم ما باید برای دیدن تو، از جان خود بگذرد و به خاطر این دیدار، نباید به دیگران اجازه ورود بدهد.
هوش مصنوعی: از چهره و زیبایی تو رنگی درخشان به چشمم آمد و از رشتههای گیسوی تو بویی دلنشین و خوش با طراوت به مشامم رسید.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و چهره خوش تو را در خاکم بگذارند، تا روز قیامت از خاک من گلهای لاله بروید.
هوش مصنوعی: ای شاه، نان مهربانیات در کیسهی فقر من است. اگر بگویی نخور، پس گدا مانند من چه میشود وقتی تو اینقدر ثروتمندی؟
هوش مصنوعی: عشق تو در دل من چنان تأثیر گذاشته که مانند تبدیل مس به طلاست. عشق تو به قدری ارزشمند و گرانبهاست که جان بیدلان را میسازد و قلب من را از این روال دگرگون کرده است.
هوش مصنوعی: هرکسی که در دلش ذرهای محبت تو باشد، روز و شب در خیال تو میچرخد و مثل ذرهای در هوا در حرکت است.
هوش مصنوعی: هر لحظه مردان عاشق با قدرت عشق تو از توفان حوادث و مشکلات، همچون سپری در برابر تیغ سرنوشت، محافظت میکنند.
هوش مصنوعی: عشق تو میتواند انسان را از ویژگیهای منفی دور کند و او را به مراتب بالاتری برساند. به همین ترتیب، انسانی که تحت تأثیر عشق تو قرار گرفته باشد، میتواند به اوج کمال برسد و از چیزهای بیارزش، چیزهای ارزشمندی بسازد.
هوش مصنوعی: در کنار کوی تو، عاشق با اشتیاق دامنش را به دست میگیرد و این احساس برای او مانند عصایی است که برای موسی بوده است.
هوش مصنوعی: عاشق در این دو جهان، هیچکس نمیتواند جای او را بگیرد. در این دنیا، جایی که پای اوست، هیچ وجودی نمیتواند به آن دست یابد.
هوش مصنوعی: عاشق به دو جهان نظر میکند و توجهش به سمت توست، مانند هدهدی که از سرزمین سبا به سوی درگاه سلیمان میپردازد.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی میگوید: اگر بخواهی از کسی درخواست کمک کنی، در برابر او عذر و بهانههایت پذیرفته است و همچنین خواستهات برآورده خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر با بت در کعبه نروم و با سگ در آستان محبوب اگر از خودم دل بکنم، بیا.
هوش مصنوعی: وقتی سیف فرغانی از حضور تو غایب شود، آیا دیگر چه جایی خواهد بود که ذرهای با عشق دوباره ملاقات کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عسکری شکر بود تو گو بیا می شکرم
ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا
از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم
گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا
کشه بربندی گرفتی در گدائی سرسری
[...]
پادشا بر کامهای دل که باشد؟ پارسا
پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو
کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا
پادشا گشت آرزو بر تو ز بیباکی تو
[...]
تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا
در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا
تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی
تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا
من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی
[...]
شاعران بینوا خوانند شعر با نوا
وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا
طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته
عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا
اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن
[...]
ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا
در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا
از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت
شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا
پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.