... ز چشم رفته ترا نور و سرفتاده به پیش

گرفته پینکی خواب مرگت ای نادان

دگر مدار قوی دل چو چشم گشت ضعیف ...

... سر پیش و خمیده قد بهم رفته دو چشم

بگرفته ترا پینکی خواب عدم

... همچو نی من گفتنی ها گفتمی

مدتی است که خامة عنبرین شمامه وقایع نگار بلاغت شعار رسم فراموشکاری پیش گرفته یاد یاران قدیم و مخلصان صافی چنان نمیکند یاد یاران یار را ممنون کند میمون بود پینکی سحرهای رمضان است که خبط و خطا در تحریرات میشود رحم الله الجلایر

شب مهتاب کاغذها نویسد ...

... از حنجره مطرب مکروه نزیبد

از نظرات عینکی و خطرات پینکی میرزا اسمعیل محفوظ میشوم

نباید ترک شادی کرد وغم خورد ...

... بزم مهمانیت چو باغ ارم

افتی آنجا به پینکی چون زال

خیزی اینجا دلیر چون رستم ...

... غلج قفل است و پلکان زینه

کشک پینو و پینکی است نعاس

کژنه بر کفش و پیرهن پینه ...