ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » آداب مهمانی کردن
سوم مهمانی کردن و از برای آن ثواب جزیل و اجر جمیل در شریعت مقدسه وارد شده است
از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که کسی که مهمانی نکند هیچ خیر در او نیست و فرمود چون مهمانی بر قومی وارد شود روزی با او از آسمان نازل می شود و چون چیزی می خورد خدا گناهان آن قوم را می آمرزد و نیز فرمود که هیچ مهمانی بر قومی داخل نمی شود مگر آنکه روزی او در آغوش اوست و نیز از آن جناب مروی است که چون خدا به قومی اراده خیر نماید به جهت ایشان هدیه می فرستد عرض کردند چه هدیه ای فرمود مهمان با روزی خود می آید و گناهان اهل خانه را برداشته می رود و فرمود هر خانه ای که مهمان داخل آن نمی شود ملایکه نیز به آنجا نمی آیند و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مروی است که هیچ مومنی نیست که صدای پای مهمان را بشنود و به آن خوشحال شود مگر آنکه خدا همه گناهان او را می آمرزد اگر چه میان زمین و آسمان را پرکرده باشد و روزی آن جناب گریست از سبب گریه او پرسیدند فرمودند هفت روز است که میهمان به من وارد نشده می ترسم که مرتبه من نزد خدا پست شده باشد و إبراهیم خلیل الحرمن علیه السلام چون می خواست چیزی بخورد به قدر یک میل یا دو میل راه بیرون می رفت که کسی را بیابد و با او غذا بخورد و او را ابوالضیفان یعنی پدر میهمانها گفتندی و جمیع اخباری که در فضل و ثواب طعام دادن و آب دادن رسیده دلالت بر فضیلت میهمانی نیز می کند و آن اخبار از حد متجاوز است و وارد شده است که هر که برادر مومن خود را اطعام کند تا سیر کند او را و آب دهد تا سیر آب کند او را خدا او را هفت خندق از آتش جهنم دور می کند که ما بین هر خندق مسافت پانصد ساله راه باشد و در روایتی دیگر رسیده است که هر که اطعام کند مومنی را تا سیر کند او را احدی از مخلوقات خدا قدر ثواب آن را نمی داند نه ملک مقربی و نه نبی مرسلی مگر خداوند عزوجل و مخفی نماند که مهمانی که این همه ثواب از برای او رسیده است نه آن است که متعارف اکثر اهل این زمان است که به قصد ریا یا افتخار یا خودنمایی جمعی از اهل دنیا را بر دور هم جمع نموده به هرزه گویی و غیبت مسلمین می گذرانند و انواع اسراف را مرتکب می شوند بلکه مهمانی است که مقصود از آن تقرب به خدا و اقتدای به سنت پیغمبر و دلجویی برادران و شاد کردن دل مومنان بود باشد و قصد خودنمایی و فخر نداشته باشد و سزاوار آن است که فقرا و نیکان را مهمان کند اگر چه مهمانی اغنیا و مطلق مردم نیز ثواب و فضیلت دارد
و مستحب است که مهمانی خویشان و همسایگان را فراموش نکند و کسی را که بداند مهمانی رفتن بر او شاق است تکلیف نکند و زود غذا را حاضر کند ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » آداب میهمان
و از برای مهمان نیز آدابی است چند از آن جمله اینکه دعوت برادر مومن را به میهمانی اجابت کند و فرق میان غنی و فقیر نگذارد بلکه به فقیر زودتر وعده دهد و بعد مسافت مانع وعده دادن او نشود مگر اینکه بسیار دور باشد
و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که حاضر و غایب امت خود را وصیت می کنم که اجابت دعوت مسلم را کنند اگر چه به قدر پنج میل راه باشد و هرگاه روزه سنتی داشته باشد آن را عذر قرار ندهد بلکه اگر ببیند که او به چیزی خوردن خوشحال می شود افطار کند و ثواب آن افطار بیش از روزه خواهد بود
و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هر که روزه باشد و بر برادر دینی خود وارد شود و نگوید روزه ام و افطار کند خدا ثواب یک سال روزه به جهت او می نویسد و باید غرض او از مهمانی رفتن شکم پرستی نباشد بلکه غرض او اکرام برادر مومن خود و متابعت سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد و اگر بداند که میزبان از جمله فساق و یا ظلمه است یا غرض او از ضیافت مباهات و خودنمایی است سزاوار آن است که وعده ندهد ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » مهلت دادن به قرض دار یا حلال کردن او
ششم مهلت دادن قرض داری است که نداشته باشد یا حلال کردن او و این عمل نیز فضیلت بسیار دارد بلکه از جمله واجبات است
حضرت صادق علیه السلام می فرماید که هر که خواهد خدا سایه خود را بر سر او بیندازد در روزی که هیچ سایه ای به غیر از سایه او نباشد مهلت دهد ناداری را یا از حق خود بگذرد و پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم در روزی فرمود که کیست که می خواهد که خدای او را از شعله جهنم در سایه خود بدارد تا سه مرتبه در هر مرتبه مردم عرض کردند که یا رسول الله کیست فرمود آن کسی است که قرض دار خود را مهلت دهد یا از حق خود بگذرد و فرمود که روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر منبر آمد و حمد و ثنای الهی را به جای آورد و درود بر پیغمبر او فرستاد پس فرمود ایهاالناس حاضران شما به غایبان برسانند که هر که مهلت دهد قرض دار خود را که نداشته باشد از برای او در نزد خدا هر روز ثواب صدقه مثل مال اوست تا طلب خود را بگیرد و در این خصوص اخبار بسیار است پس بر اهل ایمان لازم است که چناچه طلبی از کسی داشته باشند و او بر ادای آن قادر نباشد او را مهلت دهند و بر او تنگ گیری ننمایند نه چون اغنیای تنگ چشم این زمان که اگر دیناری از فقیری خواهند دنیا را بر او تنگ می کنند و شب و روز آن بیچاره را یکسان می نمایند و راه آمد و شد را بر او می بندند و در محافل و مجامع زبان به غیبت او می گشایند و ایذا و اذیت می رسانند و گاه باشد او را مضروب و مجروح می کنند و ذمه خود را چندین مقابل طلب خود به واسطه دیه جراحت مشغول می کنند و به جهت گرفتن قلیلی از مال خسیس دنیا حرام بسیار را مرتکب می شوند
هفتم اعانت مسلمین نمودن در غیر آنچه مذکور شد مثل پوشانیدن ایشان یا سکنی دادن و سوار کردن و عاریه دادن و امثال اینها و همه اینها را ثواب بی نهایت و فضیلت بی غایت است ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » خوردن مال حرام
صفت ششم مال حرام خوردن و از آن اجتناب نکردن است و آن از نتایج حب دنیا و حرص بر آن است و از اشد مهلکات و اعظم موانع وصول به سعادات است بیشتر کسانی که به هلاکت رسیده اند سببش آن بوده و اکثر مردم که از فیوضات و سعادات محروم مانده اند به واسطه آن شدی سدی از این محکم تر در راه توفیق نیست و پرده ای از این مانع تر بر چهره تایید نه و کسی که تأمل کند می داند که خوردن حرام اعظم حجابی است بندگان را از وصول به درجه ابرار و قوی تر مانعی است از اتصال به عالم انوار سراچه عالم را از آن تیرگی و ظلمت و خباثت و غفلت حاصل و نفس انسانی به واسطه آن به اسفل درکات هلاکت و ضلالت واصل می گردد و هو الذی انساها عهود الحمی و هو الذی أهواها فی مهاوی الضلاله و الردی یعنی عهد پروردگار به واسطه آن فراموش و در چاههای گمراهی و سرگردانی با شیاطین به سبب آن هم آغوش
آریدلی که از لقمه حرام روییده شده باشد کجا و قابلیت انوار عالم مقدس کجا و نطفه را که از مال مردم هم رسیده باشد با مرتبه رفیعه انس با پروردگار چه کار چگونه پرتو لمعات عالم نور به دلی تابد که بخار غذای حرام آن را تاریک کرده و کی پاکیزگی و صفا از برای نفس حاصل می شود که کثافات مال مشتبه آن را آلوده و چرک نموده باشد و به همین جهت حاملین شرع و احکام و امنای وحی ملک علام نهایت تحذیر از او فرمودند و به شدت هر چه تمامتر از او منع نمودند
از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که در بیت المقدس فرشته ای هست که هر شب ندا می کند که هر که بخورد چیزی را که حرام باشد خدا از او نه قبول می فرماید سنتی را و نه واجبی را و نیز از آن سرور مروی است که هر که باک نداشته باشد از اینکه هرجا مال را تحصیل کند خدا هم باک ندارد که از هر دری او را وارد جهنم کند و فرمود هر گوشتی که از حرام روییده شود آتش سزاوار است به آن و نیز فرمود که هر که مالی از سر ممر حرامی به دست آورد و به آن صله رحم به جا آورد یا تصدیق کند یا در راه خدا انفاق نماید خداوند عالم همه را جمع می کند پس آن را داخل آتش می کند و فرمود هر که مالی از حرام کسب نماید پس اگر آن را تصدیق کند از او قبول نمی شود و اگر بگذارد آن را توشه راه جهنم او می شود از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هرگاه کسی مالی از غیر مداخل حلال به دست آورد و به آن حج کند چون گوید لبیک اللهم لبیک خطاب رسد که نه لبیک و نه سعدیک و در بعضی اخبار وارد شده است که چون روز قیامت شود بنده ای را در نزد ترازوی اعمال نگاه دارد و از برای او اعمال حسنه مانند کوههای عظیمه باشد پس او را در مقام محاسبه باز می دارد و از او سوال می کنند که مال خود را از کجا به دست آورده و به چه مصرف رسانیده است و رعایت عیال خود را چگونه نموده است و حقوق ایشان را به جای آورده است یا نه تا به واسطه این محاسبات همه اعمال حسنه او تمام شود و هیچ از برای او باقی نماند پس ملایکه ندا می کنند که هذا الذی أکل عیاله حسناته یعنی این است آنچنان کسی که عیال او حسنات او را خوردند و امروز به اعمال خود گرفتار آمد و وارد شده است که زن و فرزندان آدمی در روز قیامت به او می آویزند و او را در موقف حضور پروردگار باز می دارند و می گویند پروردگارا حق ما را از این شخص بستان به درستی که ما جاهل به احکام شریعت بودیم و او ما را تعلیم نکرد و غذای حرام به ما خورانید و ما عالم به آن نبودیم پس هر که طالب نجات و مشتاق وصول به سعادات باشد باید فرار کند از مال حرام
همچنان که از شیر درنده و مار گزنده فرار می نماید
آه آه از امثال این زمان کجا این دست می دهد و حال اینکه حلالی جز آب باران و گیاه بیابان یافت نمی شود و آنچه می بینی همه دست عدوان آن را حرام کرده و معاملات فاسده آن را فاسد نموده هیچ درهمی نیست مگر آنکه پی در پی دستهای غاصبین به آن رسیده و هیچ دیناری نیست مگر آنکه مکرر به کسی که از جمله قاهرین است در کیسه او داخل شده بیشتر آب و زمینها مغصوب و اکثر مواشی و حیوانات منهوب پس چگونه قطع به حلیت قوتی حاصل می شود هیهات هیهات تاجری را نمی یابی مگر آنکه معامله او با اهل ظلم و عدوان و صاحب عمل را نمی بینی مگر اینکه مال او مخلوط است به اموال حاکم و سلطان
و بالجمله حلال در امثال این زمان مفقود و راه وصول به آن مسدود است و این آفتی است که خانه دین از آن ویران و آتشی است که گلشن ایمان از آن سوزان است
و این نه چنین است که مخصوص این عصر باشد بلکه ظاهر آن است که حال اکثر اعصار چنین بوده و از این جهت است که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند که خوراک بنده مومن در دنیا خوراک مضطرین است و با وجود همه اینها باید مطالب نجات مأیوس نباشد از تحصیل حلال و دست و شکم خود را به هر غذایی نیالاید
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » تکلم به سخنان بیهوده
... پس اگر نهایت سعی خود را هم بکنی که کم و زیادی در نقل نکنی و خودستایی و تفاخری منظور تو نباشد و متضمن غیبت کسی یا مذمت مخلوقی را مخلوقات خدا نباشد وقت خود را ضایع و تلف کرده خواهی بود بلکه دل خود را افسرده و تاریک نموده خواهی بود زیرا که تکلم به مالا یعنی موجب کدورت دل آدمی می شود
پس هان ای برادر وقت تهیه سفر عقبی از تنگ تر و کاروان عمر را از آن شتاب بیشتر است که ما مسافران را فرصت بار بستن باشد چه جای فارغ نشستن و به کار بی فایده پرداختن آدمی بیچاره را چون سفر آخرت راه هولناکی در پیش و مانند اجل راننده ای در عقب و مثل تکلیف باری بر دوش و چون شیطان راهزنی در کمین دیگر به چه دست و دل فارغ می نشیند و از گذشته و آینده خود سخن می گوید و به کدام دلخوشی با هم نشینان صحبت می دارد
و بدان که همچنان که سخنان بی فایده گفتن بد و موجب خسران ابد است همچنین سوال کردن از چیزی که از برای تو بی فایده است مذموم بلکه مذمت آن بیشتر و مفسده آن شدیدتر است زیرا که وقت خود را به سوال ضایع کرده و رفیق خود را نیز ملجأ نموده که به جواب تو وقت خود را ضایع سازد و این در وقتی است که آن چیزی که سوال از آن کرده هیچ آفاتی نداشته باشد ولی اگر در جواب آن آفتی باشد همچنان که در بیشتر سیوالهای بی فایده آثم و گناهکار نیز خواهد بود مثل اینکه از کسی می پرسی که آیا روزه ای یا نه اگر بگوید بلی گاه باشد که به ریا افتد و اگر ریا نکند لااقل ثواب عمل او کم می شود زیرا که ثواب عبادت پنهانی بسیار از آشکار بیشتر است و اگر بگوید نه دروغ گفته خواهد بود و اگر سکوت کند به تو اهانت رسیده خواهد بود ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » صفت حسد و مفاسد آن
... و مخفی نماند که حسد اشد امراض نفسانیه و دشوارترین همه و بدترین رذایل و خبیث ترین آنهاست
عقبه ای زین صعب تر در راه نیست
ای خنک آن کس حسد همراه نیست
صاحب خود را به عذاب دنیا گرفتار و به عقاب عقبی مبتلا می سازد زیرا که حسود در دنیا لحظه ای از حزن و الم و غصه و غم خالی نیست چون که او هر نعمتی که از کسی دید متألم می شود و چون نعمت خدا نسبت به بندگان خود بی نهایت است و هرگز منقطع نمی شود پس حسود بیچاره پیوسته محزون و غمناک است و اصلا به محسود ضرری نمی رسد بلکه ثواب و حسنات او زیاد می شود و درجات او بلند می گردد و به جهت غیبتی که حسود از او می کند و سخنی که نباید در حق او می گوید وزر و وبال محسود را بر دوش خود می گیرد و اعمال صالحه خود را به دیوان اعمال او نقل می نماید و با وجود همه اینها چنانچه حسود به دقت تأمل کند می فهمد که او در مقام عناد و ضدیت با رب الارباب است زیرا که هر که را نعمتی و کمالی است از رشحات فیض واجب الوجود و مقتضای حکمت شامله و مصلحت کامله او است پس مشیت و اراده او چنین اقتضا فرموده است که آن نعمت از برای آن بنده حاصل باشد ولی این حسود مسکین زوال آن را می خواهد و این نیست مگر نقیض مقدرات الهی را خواستن و اراده خلاف مراد خدا را کردن بلکه حسود طالب نقص است بر خداوند یا خدا را العیاذ بالله جاهل می داند زیرا که اگر آن محسود را قابل و لایق آن نعمت می داند و با وجود این زوال آن را از خدا می طلبد این نقص بر خداست که کسی را سزاوار نعمتی باشد منع نماید و اگر او را لایق نمی داند پس خود را داناتر از خدا می داند به مصالح و مفاسد و این هر دو کفر است
و چون شکی نیست که آنچه خدا می کند محض خیر و مصلحت و خالی از جمیع شرور و مفاسد است پس حاسد فی الحقیقه دشمن خیر و طالب شر و فساد است پس او شریر و مفسد است و از اینها معلوم می شود سر آنچه مذکور شد که حسد بدترین رذایل و حاسد شریرترین مردمان است و چه خباثت از این بالاتر که کسی متألم باشد از راحت بنده ای از بندگان خدا که هیچ ضرری به او نداشته باشد و از این جهت آیات و اخبار بی نهایت در مذمت این صفت وارد شده است چنان که خدای تعالی در مذمت قومی می فرماید أم یحسدون الناس علی ما آتیهم الله من فضله یعنی آیا حسد می کنند مردمان را بر آنچه خدای از فضل خود بر ایشان عطا فرموده از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که حسد می خورد اعمال حسنه را همچنان که آتش هیزم را می خورد و از آن حضرت منقول است که پروردگار عالم به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرمود که حسد مبر به مردم بر آنچه از فضل من به ایشان رسیده است و چشمهای خود را بر آن مینداز و دل خود را همراه او مکن به درستی که کسی که حسد دارد خشمناک بر نعمتهای من است و برابری می کند قسمتهایی را که من میان بندگان خود تقسیم کرده ام و هر که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست و نیز از آن بزرگوار منقول است که ترسناک ترین چیزی که از آن بر امت خود می ترسم این است که مال ایشان زیاد شود پس بر یکدیگر حسد بورزند و یکدیگر را به قتل رسانند و نیز فرمود به درستی که از برای نعمتهای خدا دشمنانی هست عرض شد کیانند فرمود کسانی که حسد می برند مردم را بر آنچه از فضل خدا به ایشان رسیده و در بعضی از احادیث قدسیه وارد شده است که خدا فرمود که حاسد دشمن نعمت من و خشمناک از برای قضای من است و راضی به قسمتی که در میان بندگانم کرده ام نیست و از حضرت ابی عبدالله علیه السلام مروی است که آفت دین حسد و عجب و فخر است و نیز از آن جناب مروی است که حاسد ضرر به نفس خود می رساند پیش از آنکه ضرری به محسود برسد مانند ابلیس که به واسطه حسد از برای خود لعنت را حاصل کرد و از برای آدمی برگزیدگی و هدایت و بلندی و ارتفاع به محل حقایق عهد و اطفا را پس محسود باش و حاسد مباش به درستی که ترازوی حاسد همیشه سبک است به واسطه ترازوی محسود یعنی اعمال حسنه حاسد به ترازوی اعمال محسود گذارده می شود و روزی هر کسی قسمت شده است پس چه نفعی می رساند حسد به حاسد و چه ضرر می رساند به محسود و اصل حسد از کوری دل و انکار فضل خداست و این دو بال اند از برای کفر و فرزند آدم به واسطه حسد در حسرت ابدی افتاد و به هلاکتی رسید که هرگز نجاتی از برای او نیست و از کلام بعضی از حکماست که حسد جراحتی است که بهبود از برای آن نیست و یکی از بزرگان دین گفته است که حاسد را از مجالس و مجامع عاید نمی شود مگر مذمت و ذلت و از ملایکه به او نمی رسد مگر بغض و لعنت و از خلق نفعی نمی برد مگر غم و محنت و در وقت مردن نمی بیند مگر هول و شدت و در قیامت چیزی به او نمی رسد مگر عذاب و فضیحت
و بدان که صاحب این صفت همیشه خوار و بی مقدار است ...
... و مخفی نماند که حسد آن است که کسی طالب زوال نعمتی از برادر دینی خود باشد و اگر زوال آن را نخواهد و لیکن مثل آن را از برای خود خواهد این منافسه و غبطه است و بر آن مذمتی نیست بلکه آن در امور پسندیده است
و این است مراد از آنچه از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که حسد نیکو نیست مگر بر دو کس یکی مردی که خدا او را مالی داده باشد و همه آن را در راه خدا صرف کند و دیگری مردی که خدا علمی به او کرامت فرموده باشد و او به آن عمل کند و مردم را تعلیم کند و سبب غبطه بردن بر شخصی محبت آن بر نعمتی است که از برای او حاصل است
پس اگر آن نعمت امر دینی باشد سبب آن غبطه محبت خدا و محبت طاعت اوست و این امری است مستحسن و مرغوب و اگر امر دنیوی باشد که مباح باشد سبب آن محبت تنعم و التذاذ در دنیاست و این اگر چه حرام نباشد و لیکن شکی نیست که باعث پستی مرتبه و بازماندن از مقامات بلند و منازل ارجمند است ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » محبت دنیا منشأ همه اسباب حسد
... چنان مست ساقی که می ریخته
اهل کام و ناز را در کوی رندان راه نیست
رهروی باید جهانسوزی نه خامی بی غمی
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه مرض حسد با علم و عمل
... و اما اینکه از حسد داشتن ضرر دینی به حاسد می رسد خود امری است ظاهر و روشن زیرا که این صفت همچنان که گذشت آدمی را به عذاب الهی گرفتار می کند
علاوه بر این دانستی که حاسد خشمناک است به قضای پروردگار و کراهت دارد عطای آفریدگار را که به بندگان خود قسمت فرموده و چنین پندارد که افعال او درست نیست و به طریقه عدالت رفتار نکرده و این مقتضای ضدیت و عناد با خالق عباد است و اصل توحید و ایمان به واسطه این فاسد می گردد چه جای آنکه ضرر به آنها رساند و با وجود اینها غالب آن است که حسد باعث کینه و عداوت و ترک دوستی برادر مومن می شود و آدمی به واسطه آن در شادی از نزول بلاء بر مومنین و زایل شدن نعمتهای ایشان شریک شیطان و تابعان آن از کفار و اعداء دین می گردد و در محبت خیر و راحت و نعمت از برای کافه اهل اسلام و ایمان از خیل پیغمبران و اولیاء مفارقت می کند
و اما اینکه حسد باعث ضرر دنیوی حاسد می گردد پس به جهت آن است که کسی که مبتلا به این صفت است پیوسته در حزن و الم و همیشه در غصه و غم است زیرا که نعمتهای خدا به واسطه حسد تو از دشمنان تو قطع نخواهد شد پس هر نعمتی که خدا به او می دهد بار غمی بر دل تو می گذارد و هر بلایی که از او دفع می شود همانا بر جان تو نازل می گردد پس علی الدوام مغموم و محزون و تنگدل و پریشان خاطر است و آنچه از برای دشمنان خود می خواهی خود به جان خود می خری و چه نادان کسی که دین و دنیای خود را فاسد کند و خود را در معرض غضب پروردگار و مبتلا به آلام بسیار نماید و اصلا فایده یا لذاتی از برای او نداشته باشد ...
... و حسود مسکین هر دم به واسطه حسد به انواع الم قرین است پس حسد آدمی را به کام دل دشمنان می کند و مراد ایشان را بر می آرود پس هر حسودی فی الحقیقه دشمن خود و دوست دشمنان است و چنان که کسی در آنچه مذکور شد تأمل نماید و دشمن خود نباشد البته سعی در ازاله صفت حسد از خود می نماید
و اما عمل نافع از برای شفای مرض حسد آن است که بر آثار و لوازم خیرخواهی آن شخص که حسد بر او داری مواظبت نمایی و مصمم گردی که خود را بر خلاف مقتضای حسد بداری پس چون از راه حسد تکبر بر آن شخص بطلبی تواضع از برای او کنی و اگر غیبت و بدگویی او را طالب باشی خواهی نخواهی در مجامع و محافل زبان را به مدح و ثنای او بگشایی و اگر از دیدن او تو را ملامت حاصل شود و نفس شوم تو را بر عبوس و ترش رویی و درشت گویی به او امر کند خود را به خوش کلامی و شگفته رویی با او بداری و اگر حسد تو را از انعام و احسان با او منع کند عطا و بذل را نسبت به او زیاد کنی و چون بر این اعمال مداومت نمایی ملکه تو می گردد و ماده حسد از تو قطع می شود
علاوه بر این چون محسود تو را چنین یافت دل او با تو صاف و پاک می شود و محبت تو در دل او جایگیر می شود و آثار محبت او در خارج ظهور می کند و چون تو او را چنین یافتی به دل او را دوست می گردی و شایبه حسد بالمره مرتفع می گردد ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » عدالت و فضیلت آن
... و از این جهت در آیات بسیار و اخبار بی شمار امر به عدل و داد و مدح و ترغیب بر آن شده چنان که حضرت پروردگار جل شأنه می فرماید ان الله یامر بالعدل و الاحسان یعنی به درستی که پروردگار امر می کند به عدالت و نیکویی با یکدیگر کردن و دیگر می فرماید ان الله یأمرکم ان تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل یعنی به درستی که خدا امر می فرماید شما را که امانتهای مردم را به صاحبانش رد نمایید و چون در میان مردم حکم کنید به عدل و راستی حکم نمایید و از حضرت فخر کاینات مروی است که عدالت کردن در یک ساعت بهتر است از عبادت هفتاد سال که جمیع روزهای آن را روزه بدارد و همه شبهای آن را به عبادت و طاعت احیا نماید و نیز آن حضرت فرموده که هر صاحب تسلطی داخل صبح شود و قصد ظلم با احدی نداشته باشد حق تعالی جمیع گناهان او را می آمرزد و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مروی است که هیچ ثوابی نزد خدای عظیم تر نیست از ثواب سلطانی که به صفت عدل موصوف و مردی که شیوه او نیکویی و معروف باشد و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که عدالت در کام پادشاهی که شیرینی آن را یافته باشد از شهد و شکر شیرین تر و در مشامش از مشک اذفر و عنبر خوشبوتر است و نیز از آن سرور مأثور است که پادشاه عادل بی حساب داخل بهشت گردد
گویند یکی از سلاطین را شوق طواف خانه خدا و گذاردن حج بر خاطر غلبه کرد عازم سفر حجاز گردید چون ارکان دولت بر این داعیه مطلع گشته عرض کردند که اگر با حشم و سپاه عزیمت این راه نمایید تهیه اسباب آن معتذر و اگر مخفف توجه فرمایید خطر کلی متصور است علاوه بر اینکه چون مملکت از وجود پادشاه خالی گردد انواع خلل در بنیان ملک حاصل گردد و رعیت پایمال شوند سلطان گفت چون این سفر میسر نمی شود چه کنم که ثواب حج دریابم گفتند در این ولایت عالمی هست که سالها مجاور حرم بوده و ادراک سعادت چندین حج نموده شاید ثواب حجی از او توان خرید سلطان خود به نزد آن عالم رفته و فیض صحبت او را دریافته اظهار مطلب نمود عالم گفت ثواب حجهای خود را به تو می فروشم سلطان گفت هر حجی به چند گفت ثواب هر قدمی که در آن زده ام به تمام دنیا سلطان گفت من زیاده از قدری اندک از دنیا ندارم و آن خود بهای یک قدم نمی شود پس این سودا چگونه میسر می شود عالم گفت آسان است ساعتی که در دیوان دادخواهی به عدالت پردازی و کار بیچارگان سازی و در دیوان دادخواهی به عدالت پردازی ثواب آن را به من ده تا من ثواب شصت حج خود را به تو ارزانی دارم و در این معامله هنوز من صرفه برده خواهم بود و اگر کسی دیده بصیرت بگشاید و به نظر حقیقت بنگرد می بیند که لذت سلطنت و حکمرانی و شیرینی شهریاری و فرماندهی در عدل و دادخواهی و کرم و فریادرسی است
عدل و کرم خسروی است ورنه گدایی بود ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فواید دنیوی عدالت
... حرمت او در دلها متمکن و حشمت و بزرگی او در خاطرها رسوخ می کند و به این جهت شاه ولایت پناه فرمودند تاج الملک عدله یعنی تاج پادشاه که به آن سرافراز و از عالمیان ممتاز است عدالت اوست و هم از آن جناب مروی است که زین الملک العدل یعنی زینت پادشاهی عدالت است
آری شهریاران ذوالاقتدار چه جامه در بر خواهند کرد که فاخرتر از جامه نیکنامی باشد و کدام کمر بر میان خواهند بست که قیمتی تر از کمر سعی و اهتمام در تمشیت مهام کافه انام بود پرتو کدام تاج و هاج به لمعان نور افسر عدل می تواند بود و کدام سریر بلند با کاخ دلهای معمور فقیران برابری تواند کرد کمیتی خوش خرام تر از خوش رفتاری با خلق خدا نتوان رسید و گوشی بلند آوازتر از بلند آوازگی فریادرسی دادخواهان نتوان شنید از مال دنیا چه به دست آید که بهتر از دلهای دردمندان باشد و از اسباب بزرگی چه جمع خواهد شد که عزیزتر از خاطر مستمندان بود موکب شاهنشاهان را دور باشی چون راندن ظالمان از ساحت قرب خود نیست و درگاه خسروان را یساول و چوبداری چون راه ندادن جور پیشگان به حضرت خود نی
هفتم آنکه عدالت و رعیت پروری باعث تحصیل دعای دوام دولت و خلود سلطنت می گردد و همه رعایا و کافه برایا شب و روز به دعای او اشتغال می دارند و به این جهت از عمر و دولت برخوردار می گردد ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - آثار و لوازم عدالت
چون شیامت ظلم و ستم و فضیلت صفت خجسته عدالت معلوم شد بدان که از برای صفت عدالت آثار و لوازمی چند است که طالب این صفت را از آنها چاره نیست و عدالت بدون آنها متحقق نمی شود و ادای دین عدل و رعیت پروری و قضای حق جهانداری و دادگستری موقوف بر رعایت آن امور است
اول آنکه در هر حالی از احوال به ذات پاک ایزد متعال متوکل و به فضل و رحمت بی غایت خداوند لم یزل و لایزال متوسل بوده توفیق انجام هر مهمی را بر وجه صواب از درگاه حضرت رب الارباب مسیلت نماید و تمشیت هر امری را به مشیت آن جناب منوط دانسته و روز و شب به زبان عجز و انکسار از دربار حضرت آفریدگار سلوک راه درست را طلبد
دوم آنکه در هر امری از امور به قدر مقدور پاس شریعت غرا و حفظ احکام ملت بیضا را مکنون ضمیر منیر و پیشنهاد خاطر حق پذیر گرداند تا در شماتت مخالفین بر اهل اسلام باز و زبان طعن و ملامت اعادی دین را بر خود دراز نگرداند و چون ملوک و سلاطین پاس این معنی را بدارند و در ترویج دین و اجرای حکم آن اهتمام نمایند به حکم الناس علی دین ملوکهم احدی از حکام و عمال هر دیار و سایر متوطنین بلاد را مجال انحراف ورزیدن از آن نباشد و از برکت دین قویم خانه دین و دنیای خود و کافه رعایا آباد و معمور گردد ...
... و از این جهت بود که سلاطین معدلت شعار و حکام خیر آثار را جاسوسان و خبرگیران در اطراف و جوانب ولایات خود بوده تا ایشان را از احوال گماشتگان ایشان باخبر سازند و بسیار بود که به کسی برمی خوردند و نام و نشان خود را از او پنهان کرده استفسار احوال مملکت را می نمودند
ششم آنکه حشمت فرمانفرمایی و شوکت جهانبانی مانع از دادرسی بیچارگان نشود و از فریاد دادخواهان روی نگرداند و از ناله ستمدیدگان نرنجد و تظلم بی ادبانه فقیرانی که خدا امرشان را به او محول فرموده گوش دهد و افغان بی تابانه ضعیفانی که پروردگار ایشان را به او محتاج کرده استماع نماید به دورباش عظمت و جلال بی سر و پایان شکسته حال را از درگاه خود نراند و راه آمد و شد گدایان پریشان را به یساولان درشت خو بر خود نبندد
آری هر که سر شد درد سرش باید کشید و هر که سرور شد بر زیردستان بایدش بخشید اگر او فریاد ایشان را گوش نکند چه بزرگی بر ایشان فرو شد و اگر او به داد ایشان نرسد چه خراجی از ایشان بستاند رنج دستان ایشان بر او گواراست اگر عرضه از دست ایشان بستاند نام سروری بر او رواست اگر نامه ایشان را بخواند سلطان حکم آفتاب دارد باید پرتو التفات خود را از هیچ ذره بی قدری دریغ ندارد و این شیوه را منافی بزرگی نداند زیرا که شأنی اعظم از شأن خدایی نیست و جناب احدیت از غور رسی احدی عار ندارد و دست رد بر سینه احدی نمی گذارد ...
... که در کاروانند پیران سست
از سلطان محمود غزنوی مشهور است که شبی در بستر استراحت خفت و در آن شب خواب پیرامون چشم او نگردید هر چند از پهلویی به پهلویی می غلطید دیده اش به هم نمی رسید با خود گفت همانا مظلومی در سرای من به تظلم آمده و دست دادخواهی او راه خواب را بر چشم من بسته پس پاسبان را گفت که در گرد خانه من بگردید و بینید که مظلومی را می یابید بیاورید پاسبانان اندکی تفحص کرده کسی را نیافتند باز سلطان هر قدر سعی کرد خواب به دیده او نیامد بار دیگر ایشان را امر به تجسس نمود تا سه دفعه در مرتبه چهارم خود برخاست و بر اطراف دولت سرای خود می گشت تا گذارش به مسجد کوچکی که به جهت نمازکردن امراء و غلامان در حوالی خانه سلطان ساخته بودند افتاد ناله زاری شنید که از دل بی قراری برمی آید و آه سردی شنید که از جان پردردی کشیده می شود نزدیک رفته دید بیچاره ای سر به سجده نهاده و از سوز دل خدا را می خواند سلطان فغان برکشید که زنهار ای مظلوم دست دادخواهی نگهدار که من از اول شب تا حال خواب را بر خود حرام کرده تو را می جویم و شکوه مرا به درگاه پادشاه عالم نکنی که من در طلب تو نیاسوده ام بگو تا بر تو چه ستم شده گفت که ستمکار بی باکی شب پا به خانه من نهاده مرا از خانه بیرون کرده و دست ناپاکی به دامن ناموس من دراز کرده خود را به در خانه سلطان رسانیدم چون دستم به او نرسید عرض حال خود را به درگاه پادشاه پادشاهان کردم سلطان را از استماع این سخن آتش درنهاد افتاده و چون آن شخص مشخص رفته و در آن شب جستن او میسر نبود فرمود چون بار دیگر آن نابکار آید او را در خانه گذاشته به زودی خود را به من برسان و آن شخص را به پاسبان خرگاه سلطانی نموده گفت هر وقت از روز یا شب که این شخص آید اگر چه من خواب راحت باشم او را به من رسانید بعد از سه شب دیگر آن بدگهر به در خانه آن شخص رفته بیچاره به سرعت تمام خود را به سلطان رسانید آن شهریار دادرس بی توقف از جا جسته با چند نفر از ملازمان خود را به سر منزل آن مظلوم رسانیده اول فرمود تا چراغ را خاموش کردند پس تیغ از میان کشیده آن بدبخت را به قتل آورده و چراغ را طلبیده روی آن سیاه رو را ملاحظه کرده به سجده افتاد آن مسکین زبان به دعا و ثنای آن خسرو و معدلت آیین گشود و از سبب خاموش کردن چراغ و سجده افتادن استفسار کرد
سلطان گفت چون این قضیه مسموع من شد به خاطر من گذشت که این کار یکی از فرزندان من خواهد بود زیرا به دیگری گمان این جریت نداشتم لهذا خود متوجه سیاست او گشتم که مبادا اگر دیگری را بفرستم تعلل نماید و سبب خاموش کردن چراغ این بود که ترسیدم اگر این یکی از فرزندان من باشد مهر پدری مانع سیاست گردد و باعث سجده آن بود که چون دیدم که بیگانه است شکرالهی کردم که فرزندم به قتل نرسید و چنین عملی از اولاد من صادر نگردید ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - معالجه ستمکاری و تحصیل ملکه عدالت
... چنین است رسم این گذرگاه را
که دارد به آمد شد این راه را
یکی را درآرد به هنگامه تیز ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - اهتمام در قضای حوائج مسلمین
... چو استاده ای دست افتاده گیر
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرموده که هر که یک حاجت برادر خود را برآورد چنان است که در همه عمر خود خدا را خدمت کرده است و فرمود هر که راه رود به جهت حاجت برادر خود در یک ساعت از شب یا روز خواه آن را برآورد یا نه بهتر است از برای او از اعتکاف دو ماه و از حضرت امام محمد باق علیه السلام مروی است که هر که برود در پی آوردن حاجت برادر مسلم خود خدای تعالی هفتاد و پنج هزار ملک را امر می فرماید که او را سایه بیندازند و هیچ قدمی برنمی دارد مگر این که خدا از برای او حسنه می نویسد و سییه را محو می کند و درجه او را بلند می گرداند و چون از حاجت او فارغ شد ثواب حج و عمره از برای او ثبت می کند و فرمود هر که برادر او حاجتی به نزد او بیاورد و او نتواند روا کند و دل او مشغول شود به اینکه اگر می توانست روا کند روا می کرد خدای تعالی به این جهت او را داخل بهشت می کند و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هر که برآورد حاجتی از برادر مومن خود را خدای تعالی در روز قیامت صد هزار حاجت او را برمی آورد که یکی از آنها داخل کردن اوست به بهشت و یکی دیگر آن است که خویشان و برادران و آشنایان او را داخل بهشت می کند اگر دشمن اهل بیت نباشند
یکی خار پای یتیمی بکند ...
... کزان خار بر من چه گلها دمید
و فرمود برآوردن حاجت برادر مومن بهتر است از آزاد کردن هزار بنده و سوار کردن هزار پیاده که در راه خدا جهاد کنند و فرمود که برآوردن حاجت برادر مومنی محبوب تر است در نزد خدا از بیست حج که صاحب آن در هر حجی صد هزار دینار در راه خدا انفاق کرده باشد و فرمود هر که این خانه را یک طواف کند شش هزار حسنه از برای او نوشته می شود و شش هزار سییه از او محو می شود و شش هزار درجه بلند می شود و شش هزار حاجت او برآورده می شود و چون به نزدیک ملتزم رسد هفت در بهشت بر او گشوده می شود راوی گوید عرض کردم که فدای تو شوم این فضیلت همه در طواف است فرمود بلی و خبر دهم تو را به بهتر از این برآوردن حاجت مسلمانی افضل است از ده طواف و فرمود هر مومنی که حاجتی به نزد برادر خود آورد پس به درستی که این رحمتی است که خدا به سوی او رانده و از برای او سبب ساخته است پس اگر آن حاجت را برآورد رحمت را قبول کرده است و اگر آن حاجت را رد کند با وجود قدرت او بر قضای آن از خود رد کرده است رحمتی را که خدا به سوی او فرستاده بود و فرمود هر که راه رود در پی برآوردن حاجت برادر مومن خود از برای خدا تا آن را برآورد خدای تعالی ثواب حج و عمره مقبول و روزه دو ماه از ماههای حرام و اعتکاف دو ماه در مسجد الحرام به جهت او می نویسد و کسی که برود در پی روا کردن حاجت برادر خود و آن حاجت برآورده نشود ثواب یک حج مقبول خدا به جهت او می نویسد و حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود که از برای خدا در روی زمین بندگانی است که سعی می کنند در حاجات مردم ایشانند که در روز قیامت از هر خوف و ترسی ایمنند و هر که سروری در دل مومنی داخل کند خدا در روز قیامت دل او را شاد می گرداند
کسی نیک بیند به هر دو سرای ...
... و شکی نیست که برآوردن حاجات برادران دینی موجب سرور و خوشحالی ایشان می گردد و ثواب مسرور کردن برادر ایمانی نیز از حد و نهایت بیرون است شاد کردن دلی بهتر از آباد کردن کشوری است دلهای غمناک خانه خداوند پاک است پس کسی که آن را به شادی مرمت کند خانه خدا را مرمت کرده است و هر کسی را نسبت بندگی خداست و هر که بنده کسی را شاد کند مولای او را شاد کرده است
از حضرت امام همام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام مروی است که هر که سرور داخل دل مومنی کند حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را مسرور کرده است و هر که رسول را مسرور کند خدا را مسرور کرده است و همچنین غمناک ساختن مومن و نیز از آن سرور مروی است که هر که فریاد رسی کند مومن مضطری را در وقت گرفتاری او و او را از غم فرج دهد و یاری کند او را به برآوردن حاجت او خدای تعالی می نویسد از برای او هفتاد و دو رحمت خود را که یکی را در دنیا به او می رساند و به آن معیشت او را به اصلاح می آورد و هفتاد و یک دیگر را ذخیره می کند از برای روز قیامت و هولهای آن روز و از سلطان سریر ارتضا علی بن موسی الرضا علیه السلام مروی است که هر که شاد کند مومنی را از غم و اندوه شاد می کند خدای دل او را در روز قیامت و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که هر که شاد کند مومنی را مرا شاد کرده است و هر که مرا شاد کند خدا را شاد کرده است و فرمود که محبوب ترین اعمال در نزد خداوند متعال شاد کردن مومنان است و از حضرت امام محمد باقرعلیه السلام مروی است که در آن چیزهایی که خداوند با بنده خود موسی علیه السلام راز گفت این بود که فرمود مرا بندگانی است که بهشت خود را بر ایشان مباح فرموده ام و ایشان را در بهشت صاحب اختیار خواهم ساخت موسی عرض کرد پروردگارا ایشان چه طایفه اند فرمود کسی است که دل مومنی را شاد سازد سپس آن حضرت فرمود که شخص مومنی در مملکت پادشاه جباری بود آن جبار قصد او کرد آن مومن فرار کرد به ولایت کفار و به خانه مرد مشرکی فرود آمد و آن شخص مشرک وی را جای داد و با او مهربانی کرد و میهمانی او نمود و چون هنگام وفات آن شخص کافر رسید پروردگار عالم به او وحی فرستاد که قسم به عزت و جلال خودم که اگر در بهشت تو را راه می بود ترا در آنجا ساکن می کردم اما بهشت حرام است بر کسی که مشرک بمیرد و لیکن ای آتش دوزخ او را بترسان و حرکت ده و لیکن اذیت مرسان و روزی از دو طرف روز به او خواهد رسید و نیز آن حضرت فرمود که چنان نپندارد کسی از شما که چون مومنی را شاد کرد فقط او را شاد کرده است نه بلکه والله ما را شاد کرده است بلکه والله پیغمبر خدا را شاد کرده است و فرمود که چون مومن از قبر خود بیرون آید با او مثالی بیرون خواهد آمد و به او خواهد گفت بشارت باد تو را به کرامت و سرور از جانب خدا آن مومن خواهد گفت خدا تو را به خیر بشارت دهد پس آن مثال همراه او خواهد رفت و او را بشارت خواهد داد و چون به امر هولناکی رسند گوید این از تو نیست و چون به خوبی رسند گوید این از تو است و از او جدا نخواهد شد تا او را به مقام حضور باری تعالی باز دارد پس چون امرالهی رسد که او را به بهشت برند آن مثال خواهد گفت که بشارت باد تو را که خدای امر فرموده تو را به بهشت برند آن مومن گوید خدا تو را رحمت کند تو کیستی که با من همراهی کردی و مرا بشارت رسانیدی گوید من آن سروری هستم که در دنیا مرا داخل دلهای برادران خود می کردی خدای تعالی مرا خلق کرد که تو را بشارت رسانم و در تنهایی انیس تو باشم و این قدر که از برای ادخال سرور بر برادران دینی فضیلت و ثواب وارد شده است همان قدر معصیت و عذاب در اندوهگین کردن آنهاست و کسی که شاد شود از غمناکی بندگان خدا خبیث النفس و ناپاک طینت است و شکی نیست که این صفت ناشی از خباثت نفس است و بسیاری از خبیث طبعان به این صفت مبتلا هستند و در پی آنند که اخبار موحشه را به مردم رسانند و چون خبری شنیدند که موجب غم و اندوه کسی است آرام نمی گیرند تا آن خبر را به او رسانند
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » کوتاهی و مسامحه در امر به معروف و نهی از منکر
صفت پنجم کوتاهی و مسامحه کردن در امر به معروف و نهی از منکر است و سبب آن یا ضعف نفس است یا طمع مالی و آن از جمله مهلکات است و ضرر آن عام و فساد آن تام است زیرا اگر بساط امر به معروف و نهی از منکر پیچیده شود و اساس آن برچیده شود آیات نبوت از میان مردم برطرف و احکام دین و ملت ضایع و تلف می گردد و جهل و نادانی عالم را فرو می گیرد و ضلالت و گمراهی ظاهر می شود و آثار شریعت رب العالمین فراموشو چراغ آیین سید المرسلین خاموش فتنه و فساد شایع و ولایت و اهل آنها نابود و ضایع می گردند و از این جهت است که می بینی و می شنوی که در هر روزگاری که قوی النفس دینداری که حکم او نافذ و جاری بود از علمای صاحب دیانت یا امرای صاحب سعادت از پی این کار دامن همت بر میان زد و در راه دین و آیین از ملامت و سرزنش مردمان أندیشه نکرد همه مردمان به طاعات و مبرات راغب و تحصیل علم و عمل را طالب شدند و برکات از آسمان بر ایشان نازل و خیر دنیا و آخرت ایشان را حاصل شد و در هر زمانی که عالم عاملی یا سلطان عادلی همت بر این امر خطیر نگماشت و این کار عظیم را سهل انگاشت امر مردم فاسد و بازار علم و عمل کاسته گشته مردم به لهو و لعب مشغول و به هوا و هوس گرفتار و خودسر شدند و یاد خدا و فکر روز جزا را فراموش و از باده معاصی و ملاهی مست و مدهوش گشتند
و به این سبب در آیات و اخبار مذمت بسیار بر ترک امر به معروف و نهی از منکر شده خدای تعالی می فرماید لو لا ینهیهم الربانیون و الااحبار عن قولهم الإثم و أکلهم السحت لبیس ما کانوا یصنعون یعنی چرا نهی نمی کنند علماء و دانایان ایشان را از گفتار گناه و خوردن حرام هر آینه بدکاری است آنچه می کنند و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که هیچ قومی نیست که معصیت کنند و در میان ایشان کسی باشد که قدرت داشته باشد ایشان را منع کند و نکند مگر بیم آن است که خدای تعالی فرو گیرد ایشان را به عذابی که از نزد او نازل می گردد و نیز از آن سرور منقول است که فرمود باید البته امر به معروف و نهی از منکر نمایید و إلا بدان شما بر شما مسلط می شوند پس خوبان شما دست به دعا برمی دارند و دعای ایشان به درجه اجابت نمی رسد و فرمود که خدا عذاب نمی کند خواص را به گناه عوام تا معاصی در میان ایشان ظاهر و هویدا گردد و خواص را قدرت بر انکار آنها باشد و انکار نکنند و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام منقول است که فرمود به درستی که کسانی که پیش از شما به هلاکت رسیدند بدان واسطه بود که مرتکب معاصی شدند و علمای ایشان آنها را نهی نکردند چون معصیت ایشان به طول انجامید عقوبات الهی بر ایشان نازل گردید و فرمود که امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوقند از خلقهای الهی پس هر که یاری کند آنها را خدا او را عزیز کند و هر که ذلیل کند آنها را خدا او را ذلیل کند و نیز از کلمات آن حضرت است که هر که ترک کند انکار منکر را به دل و دست و زبان او مرده ای است در میان زندگان و فرمود که رسول خدا ما را امر کرد که ملاقات کنیم با اهل معاصی با روهای درهم کشیده و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که خداوند عالم به شعیب نبی وحی فرستاد که من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد چهل هزار نفر بدان و شصت هزار نفر از نیکان عرض کرد که پروردگارا نیکان را چرا خطاب رسید به جهت آنکه مماشات و سهل انگاری با اهل معصیت کردند و به غضب من غضبناک نگشتند و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود که پاکیزه نشد طایفه ای که از اقویای ایشان حق ضعفای ایشان گرفته نشد و از آن حضرت مروی است که خدای تعالی دو ملک را فرستاد به شهری که آن را با اهلش سرنگون سازند چون به آنجا رسیدند مردی را دیدند که خدا را می خواند و تضرع می کند و زاری می نماید یکی از آن دو ملک گفت این مرد را نمی بینی گفت چرا و لیکن آنچه خدا فرموده به جا می آوریم آن یک گفت من کاری نمی کنم تا پروردگار رجوع کنم و از او سوال کنم پس مراجعت کرد و عرض کرد پروردگارا چون به این شهر رسیدیم فلان بنده تو را دیدیم که تو را می خواند و تضرع می کرد خدای تعالی فرمود امری که کردم به جا آوردید به درستی که آن مرد کسی است که هرگز در غیظ به جهت امر من متغیر نشده یعنی در معاصی به غضب نیامده و روزی آن حضرت به طایفه ای از اصحاب خود فرمودند که بر من لازم است که بی گناهان شما را به گناهکاران مواخذه نمایم و چگونه لازم نباشد و حال اینکه از مردی از شما عمل قبیحی به شما می رسد و انکار بر او نمی کنید و از او دوری نمی نمایید و اذیت نمی رسانید او را تا آن را ترک کند و فرمود که البته بار خواهم کرد گناهان نادانان شما را بر علما و دانایان شما ...
... در از خلق بر خویشتن بسته ای است
و سبب عزلت ایشان این بود که مبادا در بازار و راه مجامع و عیدگاه ملاحظه عصیان پروردگار را نمایند و از دفع آن عاجز باشند
و چون حال مسامحه در امر به معروف و نهی از منکر را دانستی و فهمیدی که بر آن چه قدر مفاسد مترتب است خواهی دانست که امر به معصیت و نهی از طاعت چه مفسده ای دارد و چه عقاب در مقابل آن است روزی حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که چگونه خواهید بود هرگاه زنان شما فاسد شوند و جوانان شما فاسق گردند و امر به معروف نکنید و نهی از منکر ننمایید از روزی تعجب عرض کردند که همچنین وقتی خواهد بود فرمود بلی و بدتر از این چگونه خواهید بود هرگاه معروف در نظر شما منکر باشد و منکر معروف ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - اهتمام در امر به معروف و نهی از منکر
بدان که ضد کوتاهی در امر به معروف و نهی از منکر سعی و اجتهاد در آنها است و این از اعظم شعایر دین و اقوای علامت شریعت و آیین است و آن مقصد کلی است از بعثت أنبیا و أوصیا و نایب گردانیدن متدینین از علمایی که مدار گردش آسیای جمیع ادیان است و اختلال آن موجب بازماندن آن از دور آن است و از این جهت مدح و ترغیب به آن در آیات و اخبار بی پایان رسیده و امر به آن شده
خداوند عالم می فرماید و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و أولیک هم المفلحون یعنی باید از شما طایفه ای باشند که مردم را به خیر بخوانند و امر به معروف کنند و نهی از منکر نمایند و این طایفه رستگارانند و نیز می فرماید کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر یعنی شما بهترین امتی هستید که بیرون آمده اید زیرا که امر می کنید به معروف و نهی می کنید از منکر و از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که به خدایی که جان من در قبضه قدرت اوست که البته شما را یکی از دو چیز خواهد بود یا آنکه امر به معروف کنید و اهل معاصی را از منکرات باز دارید یا آنکه حق عذابی از نزد خود بر شما گمارد و هر چند دعا کنید اجابت نکند و نیز از آن حضرت منقول است که جمیع اعمال حسنه و جهاد در راه خدا در پیش امر به معروف و نهی از منکر نیست مگر مثل جرعه ای در پیش دریای بی پایان و از آن حضرت مروی است که خدای تعالی هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر اینکه از برای او خواص اصحاب چند هستند و آن پیغمبر در میان ایشان به قدری که خدا می خواهد مکث می کند و به کتاب خدا و اوامر او عمل می کند تا اینکه خدا قبض روح آن پیغمبر را کند آن خواص می مانند و به کتاب خدا و امر او و طریقه پیغمبر او عمل می نمایند و چون ایشان منقرض شدند بعد از ایشان هم طایفه ای می رسند که بر سر منبرها می نشینند که قول ایشان معروف و عمل ایشان منکر است پس هر وقت شما این زمان را دریابید واجب است بر هر مومنی که با ایشان جهاد و دفاع کند و اگر قدرت نداشته باشد در دل با ایشان نزاع داشته باشد و به غیر از این اسلامی نیست و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مروی است که امر به معروف و نهی از منکر اجل کسی را نزدیک نمی کند و روزی کسی را کم نمی کند و بهتر از این کلام حقی است که کسی در پیش حاکم جابری بگوید و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که امر به معروف و نهی از منکر طریقه پیغمبران و شیوه نیکان است فریضه عظیمه ای است که سایر فرایض به واسطه آن به پای داشته می شود و به آن راهها امن می گردد و مکاسب حلال می شود و مظلمه ها به صاحبانش رد می شود و زمین آباد می گردد و از دشمنان دین انتقام کشیده می شود و امر شریعت استقامت به هم می رساند پس به دلهای خود بر معصیت و اهل آن انکار کنید و انکار ایشان را به زبان آورید و روهای ایشان را بخراشید و در راه خدا از ملامت ملامت کنندگان خوف و اندیشه منمایید پس اگر قول شما را قبول کردند و از معصیت باز ایستادند و به حق رجوع کردند دیگر راهی و تسلطی بر ایشان نیست به درستی که تسلط بر کسانی است که مردمان را ظلم می کنند و در زمین به ناحق سرکشی می نمایند و ایشانند که عذابی دردناک از برای ایشان آماده است و با این کسان جهاد کنید با بدنهای خود و دشمن دارید ایشان را به دلهای خود و در بعضی اخبار وارد است که موسی علیه السلام بر پروردگار عرض کرد که کدام یک از بندگان تو رد نزد تو محبوب تر است خطاب رسید آنکه در تحصیل رضای ما چنان کوشد که دیگران در تحصیل آرزوهای خود و کسی که به پناه بندگان صالح ما درآید و کسی که چون معصیت مرا ببیند چنان غضبناک گردد که پلنگ از برای خود یعنی از اندک و بسیار خلق نیندیشد و از کشتن باک ندارد بلی مومن باید که در حال معاینه معاصی به جهت تحصیل رضای پروردگار جبار غیرت دین و عصبیت و حمیت چنان بر او مستولی گردد که از کثرت و قوت مخالفان حق نیندیشد و به مهابت و سطوت ملوک و سلاطین التفات نکند و در نصرت حق از مال و جان و آبرو مضایقه ننماید
رسانیدن امر حق طاعت است ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - مراتب امر به معروف و نهی از منکر
... اول انکار قلبی به این نحو که در دل منکر فاعل معصیت باشی و از این جهت او را دشمن داشته باشی و این مرتبه مشروط به چهار شرطی که گذشت نیست بلکه همین به دو شرط از آنها مشروط است یکی اینکه عالم باشد به اینکه آنچه را مرتکب شده معصیت است و دیگر آنکه آن شخص که مرتکب منکر شده نادم و پشیمان نباشد
دوم ارشاد و هدایت و شناسانیدن اینکه آنچه را کرده معصیت است زیرا بسیاری از مردم از راه جهل و نادانی مرتکب بعضی معاصی می گردند
سوم اظهار تنفر و اکراه از آن شخص عاصی و کناره جویی و دوری کردن از او و ترک دوستی و مجالست با او
چهارم به زبان منع کردن و انکار بر او نمودن ابتدا به پند و نصیحت و چنانچه مفید نشد به تهدید و ترسانیدن و اگر آن نیز اثر نکرد به درشتی و سخنان زبر به او گفتن و دشنام دادن به این نوع که ای نادان و ای جاهل و ای احمق و ای فاسق و امثال اینها ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - مختصری از محرمات شایع در میان مردم
... و هر که بر حرام آنها مطلع شد نهی از آن بر او واجب و هر که بر مکروه آنها مطلع گردید نهی از آن بر او مستحب است و از آن جمله اعمال ناشایستی است که بیشتر در بازارها روی دهد چون دروغ گفتن در معاملات و پنهان کردن عیب متاع و قسم دروغ و نزاع کردن و فحش و دشنام و طعن و لعن و کم فروشی و معاملات فاسده و داخل شدن در خرید و فروش برادر مومن خود و ربا خوردن و غیر اینها
و از آن جمله افعال منکره ای است که در کوچه ها و شوارع است چون ستونها در میان راه گذاردن و دکه و تختگاه ساختن که باعث تنگی راه شود یا متصل به ملک غیر کند و راه بر مردم تنگ کردن به گذاردن طبقهای اطعمه یا هیمه و چارپا بستن و بار هیمه و خار و خس و نجاست بردن به نوعی که مردم متأذی شوند مگر اینکه دیگر راهی نباشد و چارپایان را زیاده از قدر طاقت بارکردن و در میان راه ذبح کردن و خون و سرگین در آنجا ریختن و خاکروبه و خاکستر و امثال آن افکندن و آب پاشیدن به نوعی که موجب لغزش پا باشد و ناودان در کوچه های تنگ گذاردن که ضرر آن به ماره رسد و سگ گزنده بر در خانه هایی که بر سر راه باشد بستن و امثال اینها
و همچنین معاصی ای که در حمامها و کاروانسراها و مجلسها و مدرسه ها و رابطها و دفترخانه ها و غیر اینها یافت می شود از کذب و غیبت و ریا و اسراف و خود نمایی و سخن لغو و مثل اینها و همه منکرات را هر که مطلع شد باید در مقام دفع و منع آن برآید و امثال اینها که ذکر شد از معاصی جزییه است
و اما گناهان عظیمه چون بدعت در دین و ظلم بر مسلمین و قتل و زنا و لواط و شرب خمر و غنا و ساز و نظر به نامحرم و خوردن مال حرام و نماز در مکان غصبی و وضو و غسل در آب حرام و تصرف در مال وقف و غصب موقوفات و معامله با ظلمه و جاهل بودن به اصول دین و مسایل عبادات و غیر اینها بی حد و نهایت است و احصای آنها ممکن نیست خصوصا در امثال این زمان پس اگر از برای مومن دین داری میسر شود که بعضی از اینها را دفع کند از برای او جایز نیست که در خانه خود بنشیند و از مردم کناره جوید بلکه بر او واجب است که بیرون آید و دامن بر میان بندد و دین خدا را اعانت کند بلکه از برای هر مسلمی سزاوار آن است که ابتدا از خود شروع کند و خود را به صلاح آورد و مواظبت بر طاعات نماید و محرمات را ترک کند بعد از آن به اهل و اولاد و اقارب و خویشان خود پردازد و ایشان را ارشاد کند و از اعمال ناشایسته باز دارد و چون از ایشان فارغ شد تعدی به همسایگان و اهل محله خود کند و از ایشان به اهل شهر خود و همچنین تا به هر جای از عالم که دست او برسد و چنانچه کسی با وجود قدرت در یکی از اینها اهمال و مسامحه کند باید مستعد مواخذه پروردگار در موقف قیامت باشد
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » مذمت قهر کردن و دوری از برادران دینی
... حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود هر دو نفر مسلمی که از یکدیگر قهر و خشم کنند و از هم دوری جویند و سه روز چنین باشند و با هم صلح و آشتی نکنند از دایره اسلام بیرون می روند و هر کدام که ابتدا به صلح و سخن گفتن کند در روز قیامت زود داخل بهشت خواهد شد و نیز از آن حضرت مروی است که از برای مسلمانان حلال نیست که زیادتر از سه روز از برادر خود دوری و قهر کنند از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هیچ دو مردی از روی قهر از یکدیگر جدا نمی شوند مگر اینکه یکی از آنها مستوجب لعنت می گردد و بسا باشد که هر دو مستوجب شوند شخصی عرض کرد آنکه مظلوم است چرا مستوجب می گردد فرمود به جهت اینکه او چرا برادر خود را به صلح نمی خواند و ابتدا به کلام نمی کند از پدرم شنیدم که می فرمود هرگاه دو نفر با هم نزاع کنند و یکی از آنها قهر کند آنکه مظلوم است باید به نزد آن دیگری بیاید و بگوید ای برادر تقصیر با من است و من ظلم کرده ام تا نزاع از میان ایشان برطرف شود به درستی که خدا حاکم عادل است و از ظالم حق مظلوم را می گیرد و حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود که خدا رحمت کند کسی را که الفت بیندازد میان دو نفر از دوستان ما ای گروه مومنین سعی کنید و با یکدیگر مهربانی نمایید و اخبار به این مضامین بسیار است پس لازم است بر هر که طالب نجات آخرت باشد که در این اخبار تأمل کند و آنچه در ثواب اضداد آن از دوستی و الفت با برادران رسیده ملاحظه نماید و خود را از شر شیطان نگاهدارد و به جهت مطالب پوچ دنیویه پیوسته از گرد کدورت و رنجش یکدیگر چون زنده در گور نباشد و اگر نزاعی فیما بین او و کسی واقع شود خود را بر آن بدارد که ابتدا به صلح و دیدن او کند تا بر شیطان و نفس اماره غالب گردد و به درجات رفیعه و ثوابهای اخرویه برسد
و بداند که هر که چون شیطان لعین دشمنی در کمین و چون نفس اماره بدخواهی همخوابه و قرین او باشد چون فرصت کدروت و رنجش و دشمنی با دیگران دارد چگونه از مکر و نیرنگ دو عدوی تیزچنگ فراغت یافته با برادران دینی راه دشمنی می پوید
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - فضیلت و ثواب آشتی و الفت
همچنان که اشاره به آن شد ضد قهر و دوری از برادران مومن آشتی و الفت با ایشان است و این از اوصاف جمیله و اعمال فاضله است و ثواب آن بی حد و فایده آن بی نهایت است
از حضرت رسالت مأب صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که جبرییل خبر داد مرا که خدای فرشته ای بر زمین فرو فرستاد آن فرشته می رفت تا به در خانه ای رسید که مردی ایستاده اذن داخل شدن می طلبد فرشته گفت با صاحبخانه چه کار داری گفت برادر مسلمان من است برای خدا به دیدن او آمده ام فرشته گفت کار دیگر نداری گفت نه پس آن فرشته به او گفت به درستی که من فرستاده خدایم به سوی تو و خدای تو را سلام می رساند و می گوید بهشت از برای تو واجب شد و گفت خدای می گوید که هر مسلمانی که زیارت مسلمانی کند نه آن است که او را زیارت کرده بلکه مرا زیارت کرده است و ثواب او بر من بهشت است و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که چون مومن از منزل خود بیرون می آید که برادر خود را زیارت کند پس خدای تعالی فرشته ای به او موکل می گرداند که بالی از بالهای خود را در زیر قدم او می افکند و بال دیگر را سایبان او می کند و چون به منزل برادر مومن داخل می شود خدای تعالی ندا می فرماید که ای بنده تعظیم کننده حق من و پیروی کننده آثار پیغمبر من لازم است بر من که تعظیم تو کنم از من سوال کن تا عطا نمایم بخوان مرا تا اجابت تو را فرمایم ساکت شو تا بی طلب حاجت تو برآورم پس چون مراجعت کند آن فرشته مشایعت او کند و همچنان بال خود را سایبان او می سازد تا به منزل خود داخل شود بعد از آن خدای تعالی ندا فرماید که به تحقیق واجب گردانیدم برای تو بهشت خود را و تو را اذن شفاعت دادم از برای بندگان خود و نیز مروی است که هر مومنی که از منزل خود برآید که زیارت برادر مومن خود کند و عارف به حق او باشد خدای تعالی برای هر قدمی حسنه ای از برای او می نویسد و سییه ای او را محو می کند و درجه او را بلند می گرداند و چون در خانه را بکوبد درهای آسمان از برای او گشوده می شود و چون با هم ملاقات کنند و مصافحه نمایند و دست به گردن یکدیگر کنند خدای تعالی متوجه ایشان گردد و به ایشان بر ملایکه مباهات کند و فرماید نظر کنید به این دو بنده من که زیارت یکدیگر نمودند و در راه من با هم دوستی کردند بر من لازم است که ایشان را عذاب نکنم به آتش بعد از این پس چون بازگردد به عدد نفسها و قدمها و سخنهای او ملایکه مشایعت او کنند و او را از شداید دنیا و عذاب آخرت محافظت نمایند تا مثل آن شب از سال آینده پس اگر در اثنای آن سال بمیرد از حساب روز قیامت معاف باشد و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که هر که به دیدن برادر مومن خود برود خدای تعالی می فرماید که مرا دیدن کردی و ثواب تو بر من است
و راضی نمی شوم از برای تو ثوابی را کمتر از بهشت و فرمود که زیارت برادر مومن از برای خدا بهتر است از آزاد کردن ده بنده مومن و هر که یک بنده مومن را آزاد کند به هر عضوی از بدن او همان عضو او از آتش محفوظ می گردد و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که دو نفر که یکدیگر را ملاقات کنند مثل دو دست اند که یکدیگر را می شویند هیچ دو نفر مومنی یکدیگر را ملاقات نمی کنند مگر اینکه به واسطه هر کدام خدا خیری به آن دیگر می رساند و اخبار به این مضمون از حد افزون است و سر در تأکید در زیارت برادران مومن یکدیگر را آن است که ملاقات ایشان با یکدیگر باعث رفع ناخوشی و عداوت و حصول الفت و محبت می گردد و این اعظم اسباب اصلاح امر دنیا و آخرت است زیرا حصول وحشت میان دو نفر موجب فرصت شیطان و شادی او است و سبب گرفتگی خاطر و مشغول شدن دل و بازماندن از اصلاح خود می شود و چون الفت و محبت در میان برادران دینی بوده باشد بسیاری از اسباب فراغت حاصل و گرفتاری خاطر زایل می شود و از این است که خدای تعالی در مقام امتنان بر مومنین می فرماید لو أنفقت ما فی الارض جمیعا ما ألفت بین قلوبهم و لکن الله ألف بینهم یعنی تو هر گاه آنچه در روی زمین است همه را صرف می کردی که الفت میان دلهای بندگان من بیندازی نمی توانستی و لیکن خدا خود الفت افکند میان ایشان و به این سبب امر شده است به سلام کردن بر یکدیگر و مصافحه نمودن و معانقه کردن ...
... و فرمود که از جمله تواضع و فروتنی آن است که به هر که ملاقات کنی بر او سلام نمایی و از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است که با یکدیگر مصافحه کنید که مصافحه کینه را از دلها می برد و فرمود که مصافحه کردن با مومن افضل است از مصافحه کردن با ملایکه و نیز مروی است که چون دو مومن با یکدیگر ملاقات کنند و مصافحه نمایند خدای تعالی دست خود را در میان دستهای ایشان داخل می کند و با آنکه محبت به برادر مومن خود بیشتر دارد مصافحه می کند و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که چون یکی از شما برادر خود را ملاقات نماید بر او سلام کند و با او مصافحه کند و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که چون دو مومن با یکدیگر معانقه کنند و دست در گردن یکدیگر نمایند رحمت الهی ایشان را فرو می گیرد و چون همدیگر را در آغوش کشند و از آن غیر از رضای خدا نخواهند و منظورشان غرضی از اغراض دنیویه نباشد از جانب رب العزه به ایشان خطاب رسد که گناهان شما آمرزیده شد عمل را از سرگیرید و به این سبب است که امر به مهمانی کردن و عیادت مریض و تشییع جنازه و تعزیت اهل معصیت و امثال اینها شده
و از این اخبار مستفاد می شود که اهتمام حضرت باری به الفت و دوستی میان بندگان خود تا چه قدر است و از برای حفظ این صفت چه سنتها سنیه قرار داده و چه قاعده ها وضع فرموده و در این زمان اکثر سنتها متروک و فراموش شده و طریقه جاهلیت در میان مردم شیوع یافته از آثار نبوت بجز رسمی و از طریقه شریعت بجز اسمی نمانده شیطان صفاتی چند هم رسیده اند که به جهت پیشرفت غرضهای فاسده دو روزه دنیای خود نفاق و عداوت میان بندگان خدا می افکنند و آنچه را که پروردگار ایشان این همه اهتمام به آن دارد پشت پا می زنند به دیدن یکدیگر نمی روند مگر از روی ربا و نفاق و مبنی بر اغراض فاسده و همدیگر را پرسش نمی کنند مگر از راه فساد و نیتهای باطله سلام را یکی از علامات پستی می شمرند و از هر کسی توقع سلام می کنند و مصافحه را شیوه بلها می دانند
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد ...
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » وجوب و فضیلت صله رحم و فواید آن
چون معصیت قطع رحم را دانستی بدان که ضد آن که صله رحم باشد به اتفاق جمیع علمای شیعه واجب و کتاب و سنت به آن ناطق است و از افضل طاعات و اعظم قربات است
خدای تعالی جل شأنه می فرماید و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شییا و بالوالدین احسانا و بذی القربی یعنی بندگی کنید خدا را و هیچ چیز را شریک و انباز از برای او قرار مدهید و نسبت به والدین و خویشان نیکی و احسان به جا آورید و می فرماید و اتقوا الله الذی تسایلون به و الارحام یعنی و بپرهیزید از خدا که در حقوق او و حقوق ارحام در مقام سوال باز داشته خواهید شد جناب رسالت مآب صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که وصیت می کنم حاضرین امت خود و غایبین ایشان را و کسانی که در پشت پدران و رحم مادران هستند تا روز قیامت که صله رحم به جا بیاورند اگر چه دوری میان ایشان یک ساله راه باشد به درستی که این جزء دین است و فرمود که هر که خوش داشته باشد که اجل او تأخیر بیفتد و روزی او زیاد شود باید صله رحم به جای آورد و نیز فرمود که به تحقیق قومی خوب نیستند و از اهل معصیت هستند و لیکن صله رحم به جای می آورند به این سبب مالهای ایشان زیاد می شود و عمرهای ایشان طولانی می گردد پس اگر خوب باشند چگونه خواهند بود و در حدیثی دیگر فرمودند که به درستی که خانواده ای از اهل فسق و فجور هستند و به سبب صله رحم مالهای ایشان بسیار و عدد ایشان زیاد می گردد و فرمود که ثواب صدقه ده مقابل است و ثواب قرض هجده مقابل و ثواب احسان با برادران دینی بیست مقابل و ثواب احسان با خویشان بیست و چهار مقابل است و نیز فرمود هر که خواهد که خدا عمر او را زیاد کند و روزی او را وسیع گرداند باید صله رحم به جا آورد و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که صلح ارحام خلق را نیکو می گرداند و دست را گشاده می کند و روزی را وسعت می دهد و اجل را به تأخیر می افکند و در حدیث دیگر از آن سرور منقول است که صله ارحام اعمال را پاکیزه می کند و بلاها را دفع می کند و حساب روز شمار را آسان می سازد و أجل را به تأخیر می افکند و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که صله رحم حساب روز قیامت را آسان می کند و صله رحم است که عمر را طولانی می کند و از بدیها آدمی را محافظت می نماید و فرمود که صله رحم و نیکی با همسایگان خانه ها را آباد می کند و عمرها را زیاد می کند و نیز از آن حضرت منقول است که نمی دانم چیزی را که عمرها را زیاد کند مگر صله رحم حتی اینکه می شود که از عمر کسی سه سال باقی مانده باشد و صله رحم به جا آورد خدا عمر او را سی سال زیاد کند و سی و سه سال بگرداند و می شود که از عمر کسی سی و سه سال باقی مانده باشد و قطع صله رحم نماید خدا سی سال عمر او را کم کند و سه سال بگرداند و اخبار به این مضمون بسیار است و علاوه بر آنچه از اخبار متواتره مستفاد می شود و به تجربه و معاینه ثابت است که صله رحم باعث زیادتی عمر و وسعت رزق و جمعیت احوال می گردد و ظاهر آن است که زیاده بر ثواب آخرت و فواید دنیویه هیچ عملی از اعمال خیر به صله ارحام نرسد و اثر هیچ طاعتی زودتر از آن به ظهور نرسد
فایده مراد از رحمی که صله آن واجب و قطع آن حرام است چون وجوب صله رحم را شناختی و فواید آن را دانستی و ضرر قطع رحم را معلوم کردی بدان که مراد از رحم که صله آن واجب و قطع آن حرام است هر خویش نسبی است که به خویشی معروف باشد گرچه نسبت بسیار دوری داشته باشد و محرمیتی در میان نباشد خلاصه اینکه همین که کسی منسوب به دیگری باشد اگر چه بسیار دور باشد از جمله ارحام او است و صله او واجب و قطع آن حرام است
و قطع رحمی که حرام است این است که به گفتار یا کردار ایذاء به او برسانی و با او رفتار ناشایست کنی یا سخن ناخوش نسبت به او بگویی که دل او شکسته گردد یا او را احتیاجی و ضرورتی باشد به سکنایی یا لباسی یا خوراکی یا نحو آن و تو قدرت بر رفع احتیاج او داشته باشی و زیادتر از قدر ضرورت خود را متمکن باشی و از او مضایقه کنی
یا ظالمی نسبت به او ظلمی کند و تو بتوانی آن را دفع کنی و کوتاهی نمایی یا از راه کینه و حسد از او کناره کنی و دوری جویی و بدون عذر مسموع در وقت مرض عیادت او نکنی و چون از سفر آید به دیدن او نروی و چون او را مصیبتی روی دهد به تعزیه او حاضر نشوی و امثال اینها و جمیع اینها قطع رحم است و صله رحم ضد آنها است که خود را از سخن درشت و کردار زشت نسبت به او نگاه داری