گنجور

 
۱۲۱

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

... همه صحرا ودشت و کوه کشور

بجوش آمد چو دریایی ز لشکر

ز آیین بستن آن کشور چنان بود ...

عطار
 
۱۲۲

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۳

 

گرد تو درآمده چنین دریایی

تو راه به یک قطره نبردی جایی ...

عطار
 
۱۲۳

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۲۶

 

... در هر جزوش دو کون پیدا دیدم

چون دریایی بی سر و بی پا دیدم

چندان که برفتم همه دریا دیدم

عطار
 
۱۲۴

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۳۰

 

... گه سرگردان و سرنگون مانده دید

در دریایی که خویش گم باید کرد

چندان که درون رفت برون مانده دید

عطار
 
۱۲۵

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۳۸

 

در دریایی که نه سر و نه پا داشت

هر قطره از او تشنگییی پیدا داشت ...

عطار
 
۱۲۶

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۴۴

 

... گر بر گویم حقیقتش هست دراز

نقشیست پدید آمده از دریایی

وانگاه شده به قعر آن دریا باز

عطار
 
۱۲۷

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۵۷

 

... چون بحر شدی گهر میان جان دار

ور دریایی به جز کفی موج مزن

پس چون دریا گوهر خود پنهان دار

عطار
 
۱۲۸

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۱۱

 

... وز عالم پر جهل گذر خواهم کرد

در دریایی که نه فلک غرقه اوست

چو غواصان قصد گهر خواهم کرد

عطار
 
۱۲۹

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۳۴

 

... برخاسته دل بیخور و خواب افتاده

در دریایی که آنست در سینه ما

جان رفته و تن بر سر آب افتاده

عطار
 
۱۳۰

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۲۹

 

... از ملک دو کون سوزنی بود مرا

در دریایی فکندم از نادانی

عطار
 
۱۳۱

عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۱۶

 

... یک قطره ز صد بحر گهر خواهد شد

از دریایی که وصف آن نتوان کرد

جاوید همی آب بدر خواهد شد

عطار
 
۱۳۲

عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۱۸

 

گر دریایی ز شور بنشانندت

ور تیز تکی چو مور بنشانندت ...

عطار
 
۱۳۳

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۱۹

 

در عالم محنت به طرب آمدهیی

در دریایی و خشک لب آمدهیی

آسوده و آرمیده بودی به عدم ...

عطار
 
۱۳۴

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۳۱

 

... غواصی را نفس ندارم چکنم

در دریایی فتادهام در گرداب

پروای جواب کس ندارم چکنم

عطار
 
۱۳۵

عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۳

 

... گر مرد کسیت چند جویی بازش

از دریایی که شبنمی جوید باز

عطار
 
۱۳۶

عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۱۰

 

چون دریایی کنار من از جا خاست

کز چشمه چشم لؤلؤ لالا خاست ...

عطار
 
۱۳۷

عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۶

 

... این طرفه که یک قطره آب آمده است

تا دریایی پرگهرش دست دهد

عطار
 
۱۳۸

عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۲۷

 

... وز بحر عیان عین عیانم نرسید

عمری من تشنه بر لب دریایی

بنشستم و قطرهای به جانم نرسید

عطار
 
۱۳۹

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۶ - سؤال دیگر شبلی از منصور

 

... همانا قطره تو بود قلزم

تو دریایی و ایشان جمله قطره

تو خورشیدی و ایشان جمله ذره ...

عطار
 
۱۴۰

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید

 

... حقیقت عین دل ماوای تو نیست

تو دریایی و از دریا تو جوهر

نمود خویشتن در اسرار بنگر ...

عطار
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۲۵