گنجور

 
۷۴۱

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۱۱

 

در عالم پر علم سفر خواهم کرد

وز عالم پر جهل گذر خواهم کرد ...

عطار
 
۷۴۲

عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۲۱

 

... چون در نگری حقه تهی افتاده است

یک ره همه از سفر فروآسایند

عطار
 
۷۴۳

عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۴۲

 

پیوسته به چشم دل نظر باید کرد

وانگه به درون جان سفر باید کرد

خواهی که به زیر خاک خاکی نشوی ...

عطار
 
۷۴۴

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴

 

... هم بر سر خویش خاک بر خواهی کرد

چندان که درین پرده سفر خواهی کرد

حیرانی خویش بیشتر خواهی کرد

عطار
 
۷۴۵

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۹

 

چندان که مرا عقل و بصر خواهد بود

در تیه تحیرم سفر خواهد بود

امروز درین شیوه که من میبینم ...

عطار
 
۷۴۶

عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۳۸

 

ای از تن منقلب گذر ناکرده

جان را به سفر اهل بصر ناکرده

گوهر نشوی تا سفر جان نکنی

گوهر نشود قطره سفر ناکرده

عطار
 
۷۴۷

عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۱۶

 

از جزو به سوی کل سفر باید کرد

وز کل به کل نیز گذر باید کرد ...

عطار
 
۷۴۸

عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۶

 

... از خویش مرو برون وآواره مباش

در باطن خویش کن سفر چون مردان

اهل نظری تو اهل نظاره مباش

عطار
 
۷۴۹

عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۲۸

 

بنشستهای و بسی سفر داری تو

هر ذره که هست ره گذر داری تو ...

عطار
 
۷۵۰

عطار » مختارنامه » باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن » شمارهٔ ۱۱

 

گر در سفر یگانگی خواهی بود

از جمع چرا کرانگی خواهی بود ...

عطار
 
۷۵۱

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۵

 

... تنبیه نمیاوفتد این غافل را

مشکل سفری است ای دل غافل در پیش

چه ساختهای این سفر مشکل را

عطار
 
۷۵۲

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۳

 

تا کی به هوس چاره بهبود کنیم

کان به که خوشی عزم سفر زود کنیم

چون عمر عزیز بود سرمایه ما ...

عطار
 
۷۵۳

عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۹

 

چون دیده سپید شد نظر چند کنیم

چون راه سیه گشت سفر چند کنیم

زانجا که نشان نیست نشان چند دهیم ...

عطار
 
۷۵۴

عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۰

 

چندان که دل من به سفر بیش درست

ره نیست چو او به جوهر خویش درست ...

عطار
 
۷۵۵

عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۳۴

 

گر در همه عمر در سفر خواهی بود

همچون فلکی زیر و زبر خواهی بود ...

عطار
 
۷۵۶

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵۱

 

شمع آمد و گفت این سفر افتاد مرا

کز رفتن آن صد خطر افتاد مرا ...

عطار
 
۷۵۷

عطار » سی فصل » بخش ۴

 

... ازین محنت سرای تن گذر کن

بسوی عالم وحدت سفر کن

یقین میدان که تو از بهر اویی ...

عطار
 
۷۵۸

عطار » سی فصل » بخش ۷

 

... دگر خواه آنکه ره در پیش گیری

بسوی حق سفر در خویش گیری

ببری از خود و با او کنی وصل ...

عطار
 
۷۵۹

عطار » سی فصل » بخش ۲۸

 

... ولی از جوهر دنیا حذر کن

به جوهر خانه دریا سفر کن

که تا بینی که غواصان کیانند ...

عطار
 
۷۶۰

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳ - آغاز سخن

 

... فراموشت شد آن آباد گلشن

بخود بازآی و عزم آن سفر کن

بمحسوسات بر یکسر گذر کن ...

عطار
 
 
۱
۳۶
۳۷
۳۸
۳۹
۴۰
۱۸۰