عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۱۱
در عالم پر علم سفر خواهم کرد
وز عالم پر جهل گذر خواهم کرد ...
عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۲۱
... چون در نگری حقه تهی افتاده است
یک ره همه از سفر فروآسایند
عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۴۲
پیوسته به چشم دل نظر باید کرد
وانگه به درون جان سفر باید کرد
خواهی که به زیر خاک خاکی نشوی ...
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴
... هم بر سر خویش خاک بر خواهی کرد
چندان که درین پرده سفر خواهی کرد
حیرانی خویش بیشتر خواهی کرد
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۹
چندان که مرا عقل و بصر خواهد بود
در تیه تحیرم سفر خواهد بود
امروز درین شیوه که من میبینم ...
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۳۸
ای از تن منقلب گذر ناکرده
جان را به سفر اهل بصر ناکرده
گوهر نشوی تا سفر جان نکنی
گوهر نشود قطره سفر ناکرده
عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۱۶
از جزو به سوی کل سفر باید کرد
وز کل به کل نیز گذر باید کرد ...
عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۶
... از خویش مرو برون وآواره مباش
در باطن خویش کن سفر چون مردان
اهل نظری تو اهل نظاره مباش
عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۲۸
بنشستهای و بسی سفر داری تو
هر ذره که هست ره گذر داری تو ...
عطار » مختارنامه » باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن » شمارهٔ ۱۱
گر در سفر یگانگی خواهی بود
از جمع چرا کرانگی خواهی بود ...
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۵
... تنبیه نمیاوفتد این غافل را
مشکل سفری است ای دل غافل در پیش
چه ساختهای این سفر مشکل را
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۳
تا کی به هوس چاره بهبود کنیم
کان به که خوشی عزم سفر زود کنیم
چون عمر عزیز بود سرمایه ما ...
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۹
چون دیده سپید شد نظر چند کنیم
چون راه سیه گشت سفر چند کنیم
زانجا که نشان نیست نشان چند دهیم ...
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۰
چندان که دل من به سفر بیش درست
ره نیست چو او به جوهر خویش درست ...
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۳۴
گر در همه عمر در سفر خواهی بود
همچون فلکی زیر و زبر خواهی بود ...
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵۱
شمع آمد و گفت این سفر افتاد مرا
کز رفتن آن صد خطر افتاد مرا ...
عطار » سی فصل » بخش ۴
... ازین محنت سرای تن گذر کن
بسوی عالم وحدت سفر کن
یقین میدان که تو از بهر اویی ...
عطار » سی فصل » بخش ۷
... دگر خواه آنکه ره در پیش گیری
بسوی حق سفر در خویش گیری
ببری از خود و با او کنی وصل ...
عطار » سی فصل » بخش ۲۸
... ولی از جوهر دنیا حذر کن
به جوهر خانه دریا سفر کن
که تا بینی که غواصان کیانند ...
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳ - آغاز سخن
... فراموشت شد آن آباد گلشن
بخود بازآی و عزم آن سفر کن
بمحسوسات بر یکسر گذر کن ...