کار زرگر به زر شود بر راه

زر به زرگر سپار و کار بخواه

... تقلید دو سه مقلد بی معنی

بدنام کند راه جوانمردان را

گر طالب راه حق شوی ره پیداست

او راست بود با تو تو گر باشی راست ...

راه تو به هر روش که پویند خوشست

وصل تو به هر جهت که جویند خوشست ...

کردیم هر آن حیله که عقل آن دانست

تا بو که توان راه به جانان دانست

ره می نبریم و هم طمع می نبریم ...

دردا که درین سوز و گدازم کس نیست

همراه درین راه درازم کس نیست

در قعر دلم جواهر راز بسیست ...

... گرچه ز دلم هزار خورشید بتافت

آخر به کمال ذره ای راه نیافت

... وز یار بدآموز حذر باید کرد

در راه نگار کشته باید گشتن

وآنگاه نگار را خبر باید کرد

... خود را به دم آه سحرگاه زند

ای راهزن از دور مکافات بترس

راهی که زنی ترا همان راه زند

... پنداشت رسد به منزل وصل تو زود

گامی دو سه رفت و راه را دریا دید

چون پای درون نهاد موجش بربود

هر چند که جان عارف آگاه بود

کی در حرم قدس تواش راه بود

دست همه اهل کشف و ارباب شهود ...

آگاه بزی ای دل و آگاه بمیر

چون طالب منزلی تو در راه بمیر

عشقست بسان زندگانی ور نه ...

... ور حسن تو یک جلوه کند بر عارف

از راه حقیقت به مجاز آید باز

چندت گفتم که دیده بردوز ای دل

در راه بلا فتنه میندوز ای دل

اکنون که شدی عاشق و بدروز ای دل ...

جهدی بکنم که دل ز جان برگیرم

راه سر کوی دلستان برگیرم

چون پرده میان من و دلدار منم ...

... وز افسر فقر سرفرازم گردان

در راه طلب محرم رازم گردان

زان ره که نه سوی تست بازم گردان

پل بر زبر محیط قلزم بستن

راه گردش به چرخ و انجم بستن

نیش و دم مار و دم کژدم بستن ...

در راه خدا حجاب شد یک سو زن

رو جمله کار خویش را یک سو زن ...

در راه یگانگی نه کفرست و نه دین

یک گام ز خود برون نه و راه ببین

ای جان جهان تو راه اسلام گزین

با مار سیه نشین و با ما منشین

... در هفتم و سوم بفرستد چیزی

اندر نه و پنچ و یک بپردازد راه