گنجور

 
۵۵۶۱

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

وقت است اگر عنان سپاری به شتاب

با جاذبه شوق چه دریا چه سراب

بشتاب به سرعتی که در راه رسد ...

قدسی مشهدی
 
۵۵۶۲

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

... عاشق ز شکستگی همه عشق شود

دریا شده تا شکسته مینای حباب

قدسی مشهدی
 
۵۵۶۳

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

... هر جزوی را وصول کل کل دارد

آن قطره که پیوست به دریا دریاست

قدسی مشهدی
 
۵۵۶۴

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

... خس در بالا حباب را بیند و بس

بشنو ز صدف که در ته دریا چیست

قدسی مشهدی
 
۵۵۶۵

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

... گوهر که صدف زاد و صدف پروردش

کی داند کی حقیقت دریا چیست

قدسی مشهدی
 
۵۵۶۶

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

... با گوهر اشک خویشتن ساخته ام

چشمم چو حباب بر کف دریا نیست

قدسی مشهدی
 
۵۵۶۷

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۵

 

... گلبرگ ز شبنم آب بر کف دارد

دریا که به جود در جهان مشهور است

گوهر به دل و حباب بر کف دارد

قدسی مشهدی
 
۵۵۶۸

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۲

 

... دل روی به دیده دارد و دیده به اشک

دریا به صدف صدف به گوهر نازد

قدسی مشهدی
 
۵۵۶۹

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

... مستغرق عشقند و هوس پیمایند

ماهی و نهنگ عین دریا نشوند

هرچند تمام عمر در دریایند

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۰

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۵

 

... چون خامه زبان سرشدن می باید

از قطره لبالب است دریا آری

شایستگی گهرشدن می باید

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۱

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

... گیرم که ز اصل خویش باشد بیزار

موج از دریا گریختن نتواند

هرچند که دست و پا زند بهر کنار

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۲

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۴

 

... تنگ آمده عرصه صدف بر گوهر

از آفت چند قطره دریا دزد

چسبیده صدف به هر دو کف بر گوهر

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۳

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۸

 

... کشتی ز پی کنار سرگردان است

ورنه نبود موج به دریا عاجز

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۴

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۲

 

... خاکش ارزد به خون صد چشمه خضر

آبی که خورد به راه دریا خاکش

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۵

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۱

 

... زایل نشود عشق که از معشوق است

نتوان خط موج را به دریا شستن

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۶

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۵

 

... رفتم به ته آب چو گوهر تا کی

چون موج خراش روی دریا بودن

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۷

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۰

 

... ای روشنی دیده عالم بازآی

چون لعل به کان چو در به دریا برگرد

از لب چو نفس به سینه در دم بازآی

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۸

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۷

 

... از خویش تهی شدی گهر گر چو حباب

او نیز حباب روی دریا بودی

قدسی مشهدی
 
۵۵۷۹

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۹

 

... وی گل چه بود که زیب گلشن باشی

گیرند زکات ابر و دریا از من

ای گوهر نایاب اگر از من باشی

قدسی مشهدی
 
۵۵۸۰

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۰

 

... گر خون عوض آب دهندت چو شفق

چون ابر به دریوزه دریا نروی

قدسی مشهدی
 
 
۱
۲۷۷
۲۷۸
۲۷۹
۲۸۰
۲۸۱
۳۷۳