قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۶ - درستایش شاهزاده رضوان و ساده فریدون میرزا طاب ثراه گوید
... زمانه کبود فوجی ز خیل خونریزش
ستاره چه بود موجی ز سیل احساسش
نتیجه امل از همت جهانگیرش ...
... درون چنگ چو بینی حسام بر رانش
به روز وقعه ز بس موج خون برانگیزد
به تیغ تیز تشبه کنی به طوفانش ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴ - در ستایش شاهزاده رضوان آرامگاه فریدون میرزا طاب ثراه گوید
... رمحت خلف عوج نماید به درازی
کش لجه خون موج زند تا به شتالنگ
ابر ازکف جود تو اگر حامله گردد ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۵ - در ستایش پادشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه گوید
... نشسته من ز بر او چو یک محیط نهنگ
بسان کشتی کش موج سوی اوج برد
به کوه و شخ شده از شهر قرب یک فرسنگ ...
... تو سوده می نشوی گر شوی دوصد فرسنگ
بحار را سم اسب تو سوده موج به موج
جبال را پی رخش تو کفته سنگ به سنگ ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۲ - در ستایش ولیعهد رضوان مهد عباس شاه غازی طابالله ثراه گوید
... چون خانه زنبوران این برشده طارم
از غلغله فوج زند بحر بلا موج
چندانکه نماند اثر از عالم و آدم ...
... تا حشر زمین سبزتر از برگ سپر غم
وز خون دلیران که زند موج به گردون
مینای فلک پر شود از باده در غم ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۳ - در مدح صدر اعظم
... کواکب پس هم فروزان ز مشرق
چو موج پیاپی که برخیزد از یم
تو گفتی کنار منست از جواهر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۳ - در ستایش پادشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی
... به چرخ بر زبر ماه نو نمود شفق
چو سرخ می که زند موج و ریزد از لب جام
هلال دید مهم وز انامل مخضوب ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۵ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه محمد شاه غازی طاب اللّه ثراه گوید
... مهمان تو هستند به پیکار دد و دام
نشگفت که دریا نزند موج ازین پس
از بسکه جهان یافته از عدل تو آرام ...
... تا زخم زند بر رگ جان نشتر فصاد
تا موج زند از نم خون شیشه حجام
چون نشتر فصاد به تن خصم ترا موی ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۴ - در مدحت جغتای خان بن ارغون میرزا میفرماید
... چون توده های ریگ که از جنبش نسیم
سیمین سرینش موج زند گفتی از سمن
گو چهره اش نگه کن از حلقهای زلف ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۵ - در مدح امیرالامراء العظام شاهرخ خان قاجار میفرماید
... در نیام نیلگون شمشیر گوهربار او
یا نهان در ظلمت شب موج دریای عدن
جوهرش در تیغ و تیغش در نیام گوهرین ...
... خنجر رخشنده ش از کوهه توسن عیان
یا روان از قله ی کهسار سیلی موج زن
ای چو جنت خلقت اندر جانفروزی مشتهر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۶ - در مدح شاهزاهٔ آزاده هلاکوخان بن شجاع السلطنه
... چنان که نور درخشنده آفتاب ز روزن
به وقعه فوجش موجی چه موج موج بلاجو
به کینه خیلش سیلی چه سیل سیل بناکن ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۳ - در مدح شاهنشاه مبرور محمد شاه مغفور انارلله برهانه میفرماید
... حلم شه لنگر و تو کشتی و گیهان دریا
ناخدا دهر و بلا موج و حوادث طوفان
ناخدا کشتی بی لنگر را چون آرد
ایمن از موجه و طوفان و بلا و حدثان
خود گرفتم که تو گیهانی انصاف بده ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۴ - در مدح شاهزادهٔ آزاده هلاکوخانبن شجاع السلطنه میفرماید
... پایت نخراشد ز خار صحرا
کامت نشود تر ز موج عمان
پبدایی و پنهان چو جرم خورشید ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۷ - در مدح شجاع السلطنه حسنعلی میرزا
... هرمژه خاریست در چشمم عجب کاین خارها
سالمند از موج اشک چشم طوفان زای من
مجمرم مانا به پاداشن از آن افروختست ...
... طرفه نظمی نغزتر زین گفته غرای من
تیغ شه گفتا نهنگی بحر موجم کآ مدست
خصم دارا طعمه و دست ملک دریای من ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۱ - در هزل و مطایبه گوید
... هردم با قلندران نوشد ساغر گران
تا دل عشق پروران دارد غرق موج خون
ور به عتاب خیزیش تا به خطا ستیزیش ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۱ - وله فی المدیحه
... از جلو ه رشک نارون از چهره شرم یاسمین
عیدست وپوشد بر شنح جوشن زموج می قدح
کاید بامداد فرح با غازیان غم به کین ...
... جون خمصمش را زحل نعم البد ل بیس المعین
بینی نهنگ صف شکن در موج دریا غوطه زن
در رزم چون پوشد به تن خفتان و درع آهنین ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۰ - در مدح شهنشاه ماضی محمدشاه غازی طاب ثراه گوید
... موی زردش به تن آنقدرکه درکهدان کاه
چین به رخسارش از آن بیش که در دریا موج
مایل شهوت از آن بیش که شیطان به گناه ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۷ - در مدح شاهزاده ی مبرور شجاع السلطنه مغفور حسنعلی میرزا فرماید
... زآتش حباب انگیخته وز جرعه دریا ریخته
می موج زن در مشربه زان موج فوج غم تبه
اندر هلال یکشبه عقد ثریا ریخته ...
... مجلس به خوبی چون ارم زرین پیاله جام جم
زنجیرها بر پای غم از موج صهبا ریخته
خم مریم تهمت زده دوشیزه آبستن شده ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۳ - در مدح شاهزاده حسنعلی میرزای شجاع السلطنه فرماید
... رشحی ز سحاب کف او یا که محیطی
موجی ز محیط دل او یاکه سحابی
آنگونه رفیعست رواقش که نماندست ...
... حاشاکه ز الماس چکد لعل مذابی
چون موج زند لجه جود تو نماید
بر ساحت او قبه نه چرخ حبابی ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۴ - در نسبت ممکن و واجب و هژبر سالب علی بن ابیطالب علیه السلام گوید
... اوست دارا و مراتب از وجود واجدست
کل موجودات راگر اسفل و اعلاستی
عکس و عاکس ظل و ذی ظل متحد نبود یقین
کی توان گفتن که شمس و پرتوش یکتاستی
نسبت واجب به موجودات چون شمست وضوء
نی به مانند بنا و نسبت بناستی ...
... فعل نار آید ز آهن چون از آن محماستی
در تلاطم موج بحر و در تصاعد ابخره
در تراکم ابر وگرد و در تقاطر ماستی ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۵ - در توصیف زلف و تخلص بنام نامی مظهرالعجایب غالب کل غالب علیبن ابیطالب علیه السلام گوید
... گهی در بر کف موسی ترا گه طلعت یوسف
ز نیل سوده پیچان موج زن دریای نیلستی
گهی در آتش وگاهی میان طشت خون اندر ...