گنجور

 
۱۸۱

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در صفت بهار و مدح سلطان محمود

 

بخار دریا بر اورمزد و فروردین

همی فرو گسلد رشته های در ثمین ...

عنصری
 
۱۸۲

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

... چه آنکه گوید من بشمرم فضایل تو

چه آنکه گوید دریا تهی کنم بدهن

بهیچگونه سخن در محل تو نرسد ...

عنصری
 
۱۸۳

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

... بخواهد روز جنگ و روز جولان

یکی دریا کند صحرای آموی

یکی صحرا کند دریای عمان

بپیمان تیر چرخ و تیر ناوک ...

عنصری
 
۱۸۴

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۷۱

 

... اگر گوهر فشانی روز رادی

عجب نبود که تو دریا بیانی

برسم نیک تو منسوخ گردد ...

عنصری
 
۱۸۵

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۴۹

 

بیک خدنگ دژ آهنگ جنگ داری تنگ

تو بر پلنگ شخ و بر نهنگ دریا بار

عنصری
 
۱۸۶

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۹۷

 

سخاوت تو ندارد درین جهان دریا

سیاست تو ندارد بر آسمان بهرام

عنصری
 
۱۸۷

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۱۹

 

دریا گر آن بود که بدو در گهر بود

دریاست مدح گوی خداوند را دهان

در زیر امر اوست جهان و جهان خود اوست ...

عنصری
 
۱۸۸

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۱

 

تنی چند از موج دریا برست

رسیدند نزدیکی آبخوست

عنصری
 
۱۸۹

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۲۲

 

ز دریا بخشکی برون آمدند

ز بر بر سوی زیفنون آمدند

عنصری
 
۱۹۰

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۵۸

 

همانگه سپاه اندر آمد بجنگ

سپه همچو دریا و دریا چو گنگ

عنصری
 
۱۹۱

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۹۲

 

... که بسیار گردد بیکبار اوی

بیابان از آن آب دریا شود

که ابر از بخارش ببالا شود

عنصری
 
۱۹۲

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۷

 

شدم به دریا غوطه زدم ندیدم در

گناه بخت منست این گناه دریا نیست

عنصری
 
۱۹۳

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴

 

منصور حلاج آن نهنگ دریا

کز پنبه تن دانه جان کرد جدا ...

ابوسعید ابوالخیر
 
۱۹۴

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵

 

گردون کمری ز عمر فرسوده ماست

دریا اثری ز اشک آلوده ماست

دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست ...

ابوسعید ابوالخیر
 
۱۹۵

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷

 

... هرچند گناه ماست کشتی کشتی

غم نیست که رحمت تو دریا دریاست

ابوسعید ابوالخیر
 
۱۹۶

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۶

 

... عاقل بگمان که دشمنست این یا دوست

دریا به وجود خویش موجی دارد

خس پندارد که این کشاکش با اوست

ابوسعید ابوالخیر
 
۱۹۷

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۱۶

 

... هر چند ترا بر جگر آبی نبود

دریا دریا خون جگر باید خورد

ابوسعید ابوالخیر
 
۱۹۸

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۱۸

 

من صرفه برم که بر صفم اعدا زد

مشتی خاک لطمه بر دریا زد

ما تیغ برهنه ایم در دست قضا ...

ابوسعید ابوالخیر
 
۱۹۹

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۵۶

 

... افتاده به گریه خلق بس کن بس کن

دریا به شهید کربلایت سوگند

ابوسعید ابوالخیر
 
۲۰۰

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷۰

 

... پنداشت رسد به منزل وصل تو زود

گامی دو سه رفت و راه را دریا دید

چون پای درون نهاد موجش بربود

ابوسعید ابوالخیر
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۳۷۳