تا توانی به خنده لب بگشای
سردندان به خنده در منمای
خندهٔ هرزه آبروی برد
راز پنهان میان کوی برد
با پسر اینچنین مثل زد سام
گریه بهتر زخندهٔ بی هنگام
گریهٔ ابر بین وخندهٔ برق
درنگر تا که چیست اینجا فرق
ابر از آن گریه نعمت اندوزد
برق از آن خنده آتش افروزد
ابلهی از گزا ف میخندید
زیرکی آن بدید و نپسندید
گفت ای بی حیا و بی آزرم
اینچنین خندی و نداری شرم
گریهٔ تو زظلم و بیدادی
به که بی وقت خنده و شادی
خندهٔ هرزه آیت جهل است
مرد بیهوده خند، نا اهل است
هان و هان تا نخندی ای خیره
که بسی خنده دل کند تیره
هیچ شک نیست اندرین گفتار
گریه آید زخندهٔ بسیار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.