گنجور

 
سنایی

عزیز عمر چنان مگذران که آخر کار

چو آفتاب تو ناگاه زیر میغ آید

هر آنکه بشنود احوال تو در آن ساعت

به خیر بر تو دعا گفتنش دریغ آید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode