آن دلبر عیار من ار یار منستی
کوس «لمن الملک» زدن کار منستی
گر هیچ کلاهی نهدم از سر تشریف
سیاره کنون ریشهٔ دستار منستی
بر افسر شاهان جهانم بودی فخر
کر پاردم مرکبش افسار منستی
ور گل دهدی چشم مر از آن رخ چون باغ
صحرای فلک جمله سمن زار منستی
گرهیچ عزیز دهدم از پس خواری
بالله همه گلهای جهان خار منستی
جوزای کمرکش کشدی غاشیهٔ من
گر حشمت او همره زنار منستی
ور کژدم زلفش گزدی مر جگرم را
هر چیز که آن مال جهان مار منستی
هر روز دلی نو دهدم از دو لب خویش
گر دیدهٔ شوخش نه جگر خوار منستی
یاری که نسوزد نه بسازد ز لب او
شایستی اگر در دل بیمار منستی
گر هیچ قبولم کندی سایهٔ آن در
خورشید کنون سایهٔ دیوار منستی
گر لطف لبش نیستی از قهر دو زلفش
هر چوب که افراختهتر دار منستی
گویند که جز هیچ کسان را نخرد یار
من هیچکسم کاش خریدار منستی
ور داغ سنایی ننهادی صفت او
کی خلق چنین سغبهٔ گفتار منستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف محبوبی بیان شده است که شاعر عشق و وابستگی عمیق خود به او را ابراز میکند. شاعر در هر بیت به جنبهای از زیبایی یا ویژگیهای محبوب اشاره میکند و از او میخواهد که وجودش را در زندگیاش حفظ کند. او عشق را همچون دارایی باارزشی میبیند و در بیان احساساتش از تشبیهات زیبایی استفاده میکند. در نهایت، شاعر ابراز میکند که محبوب او برایش همهچیز است و او هیچگاه نمیتواند بدون او زندگی کند.
هوش مصنوعی: آن محبوب زیبا و دلربا اگر واقعاً یار من هستی، پس صدای «به کی سلطنت میرسد» زدن به خودت مربوط میشود.
هوش مصنوعی: اگر هیچ کلاهی از سر بر ندارم، دیگر نشانی از مقام و منزلت من نیست.
هوش مصنوعی: بر افسر پادشاهان دنیا، من به مانند افتخاری میدرخشم و بر مرکبش، افساری که در دست من است، نشانهای از مقام و قدرت من است.
هوش مصنوعی: اگر تو به من نگاه کنی، چشمانت همچون گلی خواهد بود که در باغی سرشار از زیبایی میدرخشد. تمام زیباییهای آسمان در من جمع شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه به من عزتی بخشیده شود، به خاطر ذلت و خواری که کشیدهام، باید بگویم که همه گلهای جهان برای من همانند خار هستند.
هوش مصنوعی: اگر تو به زیبایی و جاذبهات مینازی، من هم با زرق و برق خودم درخور توجه هستم.
هوش مصنوعی: اگر زلف کژدمگونهاش جگرم را نیش بزند، هر چیزی که به او مربوط باشد، برای من یک مار است.
هوش مصنوعی: هر روز با زبانم برای دلهای تازهای عشق میورزم. اگر چشم تو، زیبا و جذاب نباشد، پس چه چیزی میتواند دل مرا برباید و آزارم دهد؟
هوش مصنوعی: اگر دوستی نباشد که از عشق و محبتش نادم و آسیب نبیند، پس چه درست و شایسته است که لبش به درد دل بیمار من نرسد؟
هوش مصنوعی: اگر تو هیچگاه مرا بپذیری، سایهٔ تو مانند سایهٔ دیوار من در برابر خورشید خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر لبخند او را ندارم، از خشونت و زلفهایش، هر چیزی که بر افراشتهتر باشد به من مربوط نیست.
هوش مصنوعی: میگویند که هیچکس به اندازهی تو برای من مهم نیست و من هیچکس را نمیخواهم جز تو. ای کاش تو از من خریداری میکردی.
هوش مصنوعی: اگر ویژگیهای سنایی را به دل ننهی، پس چگونه است که خلق، چنین حال و هوای گفتار مرا میپذیرند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من بلبلم و گلبن من یار منستی
آن طرف بناگوش، سمن زار منستی
میدان جهان، تنگ بود کوکبه ام را
منصورم و این دار فنا دار منستی
گفتی دل و جان صرف شود، در سر کارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.