گنجور

 
سنایی

خیز ای بت و در کوی خرابی قدمی زن

با شیفتگان سر این راه دمی زن

بر عالم تجرید ز تفرید رهی ساز

در بادیهٔ هجر ز حیرت علمی زن

بر هر چه ترا نیست ز بهرش مبر انده

وز هر چه ترا هست ز اسباب کمی زن

جمع آر همه تفرقهٔ خویش به جهدت

بر ذات دعاوی ز معانی رقمی زن

از علم و اشارات و عبارات حذر کن

وز زهد و کرامات گذشته بَرَمی زن

از کفر و ز توحید مگو هیچ سخن نیز

پیرامن خود زین دو خطرها حرمی زن

چون فرد شدی زین همه احوال به تصدیق

در شاهره فقر و حقیقت قدمی زن