گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن

در صف مردان قدم بر جادهٔ اهوال زن

خاک کوی دوست خواهی جسم و جان بر باد ده

آب حیوان جست خواهی آتش اندر مال زن

مالرا دجال دان و عشق را عیسی شمار

چون شدی از خیل عیسی گردن دجال زن

هر که را درد سرست از دست قیفالش زنند

گر ترا درد دل‌ست از دیدگان قیفال زن

ای مرقع‌پوش بی‌معنی که گویی عاشقم

لال شو زین لاف و قفلی بر زبان لال زن

تا کی از جور تو ای گندم نمای جو فروش

رو یکی ره این جو پوسیده را غربال زن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode