پسر بایزید سلطان نبیره ی جانان سلطان است، استاجلو جدش امیر الامرای حضرت صاحبقران مغفور بود.
حسن سلوک را با رأفت و عدالت جمع کرده بعد از پدر چند روزی علم امارت برافراشته متقلد دارایی آن مهم گشت سپس در سلک امرا در آمد و از آن معم معاف گردید در شهور سنه ست و خمسین و تسعمایه وفات یافت، ذهنش در نظم بغایت ملایم افتاده بود، اکثر کتب تواریخ را بنظر امعان دیده و مورخی نیک بود بهر دو زبان فارسی و ترکی شعر میگفت این رباعی فارسی زاده طبع اوست :
چشمی بجهان نیست که حیران تو نیست
خورشید فلک چون مه تابان تو نیست
سر چشمه آب خضر ای غنچه دهن
چون لعل حیات بخش خندان تو نیست
این مطلع هم از اوست :
سرم ز خاک ره آن سرو ناز بر نگرفت
مگر نیاز من خاکسار در نگرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
رباعی
مطلع
هوش مصنوعی: پسر بایزید سلطان، نوه جانان سلطان است و جد او، استاجلو، امیرالمؤمنین حضرت صاحبقران بوده که خدا او را بیامرزد.
هوش مصنوعی: حسن سلوک را با مهربانی و انصاف ترکیب کرده و بعد از پدرش چند روزی علم رهبری را برافراشته و به عنوان صاحب دارایی آن مهم شناخته شد. سپس به جمع امرا پیوست و از آن مقام معاف گردید. در ماههای سال 1295 هجری وفات یافت. ذهن او به شدت منظم و آرام بود و اکثر کتب تاریخ را با دقت مطالعه کرده بود. او در نویسندگی تاریخ استعداد خوبی داشت و به دو زبان فارسی و ترکی شعر میسرود. این رباعی فارسی محصول ذوق اوست:
هوش مصنوعی: هیچ نگاهی در دنیا وجود ندارد که از جاذبه تو شگفتزده نباشد، زیرا همچون خورشید در آسمان، کسی به زیبایی و درخشش تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: ای غنچهای که دهانت مانند لعل میدرخشد، در کنار چشمه حیاتبخش خضر، تو لبخندزنی نیستی.
هوش مصنوعی: سر من از زمین به خاطر آن درخت زیبا بلند نشد، مگر اینکه نیاز humble من به خاک آن درخت در نگرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.