گنجور

 
سام میرزا صفوی

از بزرگ زاده های شیراز است در امانت و دیانت و راست قلمی در این قلمرو بی شریک و انباز، مدتی است که در دفترخانه همایون به استیفای دفتر خاصه شریفه سرافراز است فی الواقع که تا مفرد نویس قضا و قدر جمع و خرج افراد بشر را حسب المفصل به تنقیح داده همچون او جوانی محسوب و هنرمند بگوشواره ظهور و میزان دهور و مرور نیاورده خصوصا در شعر ید بیضا دارد و خیال انگیزی او در مثنوی بسیار نازک و پر چاشنی واقع شده تخلص او نویدی است در صغر سن، کتاب جام و جمشید گفته این چند بیت در صفت حسن از آن کتاب است :

دهانش را صفت چون حد من نیست

چه گویم چون در آن جای سخن نیست

بسان آب حیوان ناپدیدار

نگشته خضرهم از وی خبردار

بود مویی بر اندامش کمر نام

چه گفتم، مو، کجا بودش بر اندام

بپا افکنده گیسوی سمن سای

بلی تاریک باشد شمع را پای

بعد از اتمام آن جواب خمسه گفته و بسیار معانی خاص در او جمع کرده که بعد از خواندن صدق مقال کاتب معلوم میشود این سه بیت از کتاب هفت اختر در تعریف شکار نوشته :

دیده ی آهوان نشان کردند

تیر را میل سرمه دان کردند

ز اژدهای فلک بلای جهان

آتش فتنه ریختی ز دهان

آتش فتنه دود میانگیخت

سرمه از چشم آهوان میریخت