گنجور

 
سام میرزا صفوی

یعقوب بن حسن بیک بن ملک حسن را شاهی و آسمان جمال را ماهی، ولد امیر حسن بیک بن علی بن قراعثمان است آن طایفه را آق قویونلو گویند و چنانکه در کتب تواریخ مسطور است اجداد ایشان در زمان اغوز خان که قبل از ظهور اسلام بوده و از فضای ولایت شرق بایران لشکر کشید و بر اکثر آنولایت مستولی گشته در حدود دیار بکر رحل اقامت انداخته اند و اول کسی که از این طبقه لباس و شعار سلطنت پوشیده و در احیای مراسم آباء و اجداد کوشیده حسن بیک است بعد از او اسن اولادش سلطان خلیل بعد از شش ماه برادر کوچکش یعقوب بیک که از جانب او حاکم دیار بکر بود متوجه آذربایجان شده رایت مخالف برافراشت، و در روز چهارشنبه چهاردهم شهر ربیع الاخر سنه ثلاث و ثمانین و ثمانمایه در حوالی خوی و سلماس چشمه حیاتش را بخاک بی اعتباری انباشت، بعد از این فتح پای بر مسند سلطنت نهاده حاکم اکثر بلاد ایران گشت و دست اکثر متغلبه را بر چوب بست و در رفاهیت بر روی رعایا گشاد اما در آخر حال نسبت بخلاصه و زبده ی آل و دودمان صفویه خیر مآل قدس الله تعالی اسرارهم قطع نظر از انتساب خاندان طیبین و طاهرین ملاحظه آیه کریمه قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالموده فی القربی ننموده و در مقام خلافت درآمد و بید بی بهره ی عمرش از صرصر قهر الهی مستأصل گشت.

تا دل مرد خدا نامد بدرد

هیچ قومی را خدا رسوا نکرد

در شهور سنه ست و تسعین و ثمانمایه ۸۹۶ بپاداش عمل خود گرفتار شد و دیده ی آمالش از مشاهدی جمال یوسف حیات نابینا گشته و در سر پنجه گرگ فنا اسیر گشت . بلی

خار هر کید که بد خواه براه تو نهاد

خنجری گشت که جز در جگر او نخلید

علی ای حال در زمان او اختر شعر از حضیض هبوط باوج ثریا رسید و شیوه ی شعر و شاعری چون ملت سامری در میانه بنی اسرائیل شیوع تمام یافت این رباعی از جمله اشعار اوست :

دنیا که در او ثبات کم می بینم

در هر فرحش هزار غم می بینم

چون کهنه رباطی است که از هر طرفش

راهی به بیابان عدم می بینم