سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸ آتش ز دهان شمع دیشب میجست ناگاه سپیده دم زبانش بشکست سر رشته به پایان شد و تابش بنماند روزش به شب آمد و بروزم بنشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعری از شاعر بیانگر لحظهای است که شمع دیشب روشن بوده و ناگهان صبح فرا میرسد. در این لحظه، شعله شمع خاموش میشود و با پایان روز، شب جای آن را میگیرد. این تصویر، تغییر از روشنایی به تاریکی را به خوبی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: دیروز شب، آتش از دهان شمعی میلولید و ناگهان با رسیدن سپیده صبح، این شمع خاموش شد.
هوش مصنوعی: رشته زندگی به اتمام رسید و نور و روشنایی باقی نماند. روز به شب تبدیل شد و روشنایی صبح نیز ناپدید شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن یار که عهدِ دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
میگفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست
کز رنج خمار او به جان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو به شب باید جست
چون دیده من دید ترا روز نخست
مسکین دل من هوای دیدار تو جست
اکنون که ترا هوای من نیست درست
یا ناز مکن یا دل من باز فرست
گر سیر شدی بتا ز من در خور هست
زیرا که ندارم ای صنم چیزی لست
رنج دل رنج دیده جز دیده نجست
دانی که شد این گناه بر دیده درست
در جمله جهان صورتی از دیده نرست
کش چندین موج خونش از دیده نشست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.