یار ما را یار بسیارست تا او یار کیست
دل بسی دارد ندانم، زان میان، دلدار کیست
خاک پایش را تصور میکند در چشم خویش
هر کسی تا کحل چشم دولت بیدار کیست
میدهم جان و ستانم عشوه، این داد و ستد
جز که در بازار سودای تو در بازار کیست
خواستم مردن به پیشش گفت رویش کار خود
کین نه کار توست ای جان و جهان پس کار کیست
جان من چون چشم او بیدار شد، گیرم که هست
جان من بیمار چشمش، چشم او بیمار کیست
کاشکی دیدی، گل رخسار خود در آینه
تا بدانستی که در پای دل من، خار کیست
دل ز سلمان برد و خونش خورد و میگوید کنون
کار عالم بین، که چون کار من بیکار کیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل به عشق و دلتنگی شاعر برای محبوبش میپردازد. شاعر در ابتدای شعر از تعداد یاران محبوبش میگوید و از این که نمیداند در میان آنها، دلدار واقعی کیست. او احساساتی از قبیل عشق و فراق را بیان میکند و به تصویرسازی از محبوبش میپردازد. شاعر از دلباختگی و فداکاری خود سخن میگوید و به بازار عشق اشاره دارد که تنها در آن عشق محبوبش ارزشمند است. در ادامه، به بیماری و تردید خود در این عشق اشاره میکند و آرزوی دیدن محبوب را میکند تا زیبایی او را در آینه ببیند و بفهمد در دل شاعر چه حالی پیدا کرده است. در پایان، شاعر به حال کسی اشاره میکند که به خاطر عشق، دچار درد و رنج شده و میگوید که کار عالم و زندگی خود را در این عشق بیکار میبیند.
هوش مصنوعی: یاران زیادی در زندگیام وجود دارند، اما نمیدانم آن یار واقعی که دل من را تسخیر کرده کیست. از میان همه اینها، آن دلبر واقعی کجاست؟
هوش مصنوعی: هر کس که به مقام و عظمت کسی دیگر احترام میگذارد و آن را در نظر دارد، خود را در برابر او کوچک میبیند و حتی خاک پای او را نیز با ارزش میداند. این احساس به ویژه زمانی بروز مییابد که شخص در جستجوی فرصتی است که به او کمک کند تا به موفقیت و ترقی برسد.
هوش مصنوعی: من زندگیام را میدهم و از تو نشانهای زیبا میگیرم؛ این معامله جز در معامله عشق تو، در هیچ بازار دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خواستم بمیرم در برابر او، اما گفت که کار من نیست. پس کار کیست، ای جان و جهان؟
هوش مصنوعی: روح من زمانی که چشم او بیدار شد، از این موضوع خوشحال هستم. هرچند که روح من به خاطر چشمش بیمار است، اما آیا کسی هست که چشم او بیمار باشد؟
هوش مصنوعی: ای کاش تو هم میتوانستی چهره زیبا و گلگون خود را در آینه ببینی تا متوجه میشدی که در دل من چه کسی در جایگاه والایی قرار دارد و چه کس دیگری مثل خار نامناسب و بیارزش است.
هوش مصنوعی: دل از سلمان گرفت و جانش را نوشید و اکنون میگوید ببینید که در این دنیا چه خبر است، چون کار من بیکار کدام است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز چشمم درفشان از لعل گوهربار کیست
اشک من زین گونه گلگون از گل رخسار کیست
زیر دیوار تو هر شب زار نالم تا سحر
بر لب بام آ شبی کین ناله های زار کیست
چشم می دارند خلقی دیدن رویت به خواب
[...]
این عمارتهای شیرین ترا معمار کیست
جان فدای طبعش این معمار شیرین کار کیست
زخم کاویدن بر او الماس بستن کار کیست
رسم غم خواری نکو می داند این غمخوار کیست
مشتری بودن نه حد ماست در بازار دوست
چشم بستن از متاع، آخر ببین بازار کیست
این وصال جاودان، وین لطف روز افزون، دلا
[...]
چهره خورشید زرد از درد بی زنهار کیست؟
زخم دامن دار صبح از غمزه خونخوار کیست؟
نقطه خاک از که چون ناقوس می نالد مدام؟
آسمان از کهکشان در حلقه زنار کیست
قمری از کوکو چه می جوید درین بستانسرا؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.