چشم داریم که دلبستگی بنمایی
دل ما راست فرو بستگی، بگشایی
تو کجایی که منت هیچ نمیبینم باز؟
باز هر جا که نظر میکنمت، آنجایی
دل فرزانه من تا سر زلف تو بدید
سر برآورد به آشفتگی و شیدایی
این چه خشم است که رفتی و نمیآیی باز؟
عمر باز آیدم ای عمر اگر باز آیی
نتوانتم نظر از زلف تو بر بست که هست
چشم بیمار مرا عادت شب پیمایی
گو مینداز نظر بر رخ منظور دگر
آنکه چون چشم منش نیست دل دریای
تو مرا آینه جانی و در عین صفا
بمن ای آینه روی از چه سبب ننمایی
ای تو با جمله و تنها ز همه فیالجمله
نور چشم منی و جان و دل تنهایی
زلف را گوی که در گردن من دست مکن
این بست نیست که سر در قدمم میسایی؟
پخت سودای سر زلف تو سلمان عمری
لاجرم گشت به هم برزده و سودایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عاشقانه و دلتنگی را در کلمات زیبا و پرشور بیان میکند. شاعر از معشوق خود خواسته است که در دلش دلبستگی و شوری را به وجود آورد، در حالی که خودش در اضطراب و شیدایی غرق است. او از دوری معشوق ابراز نارضایتی میکند و میگوید که نمیتواند از زیباییهای او دل بکند و همیشه در فکر اوست. شاعر به معشوق میگوید که مانند آینهای است که در آن خود را میبیند و از او میخواهد که خود را نشان دهد. در نهایت، شاعر اعتراف میکند که عشق به زلف معشوق، سالها او را به شور و التهاب انداخته و حالتی مضطرب ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: ما چشممنتظریم که تو نشان بدهی به ما علاقه داری، چون دل ما به عشق تو قفل شده و آرزو داریم که آن را باز کنی.
هوش مصنوعی: شما کجایید که هیچ درخواستی از شما نمیکنم؟ هر جا که نگاه میکنم، شما آنجا هستید.
هوش مصنوعی: دل خردمند من وقتی که زیباییهای زلف تو را دید، به هیجان آمد و دچار عشق و شیدایی شد.
هوش مصنوعی: این چه غضب و خشم دلانگیزی است که تو رفتی و دوباره برنمیگردی؟ اگر تو برگردی، من هم دوباره به عمرم ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از زلف تو چشم بپوشم، چرا که نگاه به تو برای چشم بیمار من همچون عادت شده است که شبها بیدار بماند.
هوش مصنوعی: به نظر نینداز به روی محبوب دیگری، زیرا چشمان من هیچکس را به اندازه دل پرطراوت من نمیتوانند دوست بدارند.
هوش مصنوعی: تو به من جان میدهی و در عین پاکی، چرا در آینهات به من نشان نمیدهی؟
هوش مصنوعی: تو که با تمام وجودت میدرخشی و به تنهایی هم بینظیری، نور چشم من و جان و دل منی.
هوش مصنوعی: به موهای خود بگو که به گردن من نچسبد، زیرا اینجا جایی نیست که تو فقط بر اساس محبت من به من نزدیک شوی.
هوش مصنوعی: عشق و آرزوی تو از همان سالها در دل من بر افروخته شد و حالا به شکلی در هم ریخته و آشفته درآمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
[...]
بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی
کف دریا چه کند خواجه به جز دریایی
چون تو خواهی که شکرخایی غلط اندازی
ز پی خشم رهی ساعد و کف میخایی
صنما مغلطه بگذار و مگو تا فردا
[...]
تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی
راست خواهی نه حلال است که پنهان دارند
مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی
سرو با قامت زیبای تو در مجلس باغ
[...]
اثر لطف خدایی که چنین زیبایی
تا تو منظور منی شاکرم از بینایی
نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا
که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی
چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست
[...]
محرمی کو که پیامی برد از من جایی
خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی
عجبی ، نادرهیی ، طُرفه کشی ، چالاکی
شکرینی ، نمکینی ، صنمی ، زیبایی
امشب ای پیکِ صبا گر قدمی رنجه کنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.