دوشم آن گلچهره در آغوش بود
حبذا وقتی که ما را دوش بود
لب به لب، رخسار بر رخسار بد
رو به رو، آغوش بر آغوش بود
هرچه آن جز باده بد، مکروه گشت
آنچه غیر از دوست بد، فرموش بود
از می لعل لبش تا صبحدم
بانگ «هایاهای و نوشانوش» بود
از نشاط جرعه پیمان ما
عقل و جان سرمست و دل مدهوش بود
از خروش ما فلک بد در خروش
تا خروس صبحدم خاموش بود
زهره و خورشید را از رشک ما
بر فلم خون جگر بر جوش بود
صبح ناگه از سر ما برگرفت
پرده پب را که آن سرپوش بود
عزم رفتن کرد حالی دلبرم
آن هم از بد گفتن بد گوش بود
ریخت سلمان در پیش، از دیدگان
گوهری کز لطف او، در گوش بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره لحظهای شیرین و عاشقانه صحبت میکند که در آغوش معشوقش بوده است. تمام آنچه که به جز عشق است، برایش بیارزش شده و تنها یاد آن لحظه با باده و شادیهایش در ذهنش باقی مانده است. او به زیبایی لب معشوقش و تأثیر آن بر روح و جان خود اشاره میکند و میگوید که عشق و شادابی باعث سرگشتگی ذهن او شده است. شعر به توصیف احساساتی مانند شور و شوق عاشقانه، حسادت خورشید و زهره به عشق او، و جدایی ناگهانی از معشوق میپردازد. در نهایت، اشاره به اینکه معشوقش با زبانی بد از رفتن صحبت کرده و یک جواهری که از لطف او در گوشش مانده، او را وادار به یادآوری آن لحظههای زیبا میکند.
هوش مصنوعی: دیروز آن زیبای دلنواز در آغوشم بود. چقدر خوب بود که ما را در آن لحظه در آغوش داشت.
هوش مصنوعی: دو نفر به هم نزدیک شده و در تماس هستند، به طوری که صورتها و آغوشهایشان به یکدیگر میرسد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که جز شراب خوب باشد، نامطلوب و ناپسند است و هر چیزی که غیر از دوستی باشد، فراموش میشود.
هوش مصنوعی: تا صبح، صدای «هایا، های» و نوشیدن از لبان لعلش به گوش میرسید.
هوش مصنوعی: نوشیدن از پیمانه ما باعث شادی و سرخوشی عقل و روح شده و دل را در حالت حیرت میآورد.
هوش مصنوعی: به خاطر صدای بلند و خروش ما، آسمان هم در حال تکاپو است، تا اینکه هنگام صبح، صدای خروس خاموش شود.
هوش مصنوعی: زهره و خورشید از زیبایی و جذابت ما غیرت دارند و به همین خاطر، از شوق و حسادت، دلشان میسوزد و به حال ما خون گلوبهای به جوش آمده است.
هوش مصنوعی: ناگهان صبح فرا رسید و پرده شب را از سر ما کنار زد، و آن پرده نماد تاریکی و خواب بود.
هوش مصنوعی: دلبرم تصمیم به رفتن گرفته، به خاطر حرفهای بدی که زده شد، او به واسطهی این بدگوییها بیصدا مانده است.
هوش مصنوعی: سلمان در پیش نظرها شاداب و درخشان است، چنان که گوهری درخشان از محبت او در گوشها حس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زن چو این بشنیده شد خاموش بود
کفشگر کانا و مردی لوش بود
نه توانم گفت و نه خاموش بود
نه میان این و آن مدهوش بود
آن یکی گوید بریده گوش بود
وآن دگر گوید جلش منقوش بود
از تغافل پنبه شان در گوش بود
خون آن بیچارگان در جوش بود
آن مدرس ساعتی خاموش بود
هم ز رنج و درد پا در جوش بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.