شبهای فراقت را، آخر سحری باشد
وین ناله شبها را، روزی اثری باشد
از دیده اگر آبی خواهیم به صد گریه
آبی ندهد ما را، کان بیجگری باشد
ما بیخبریم از دل، ای باد گذاری کن
بر خاک درش باشد کانجا خبری باشد
دانی که کرا زیبد، چون زلف تو سودایت
آن را که به هر مویی، چون دوش سری باشد
تنها نه منم عاشق، کز خاک سر کویت
هر گرد که بر خیزد، صاحب نظری باشد
من خاکت از آن گشتم امروز که بعد از من
هر ذرهای از خاکم، کحل بصری باشد
مشتاق حرم را گو: شو محرم میخانه
باشد که ازین خانه، در کعبه دری باشد
چون زلف به بالایت، سلمان سر و جان ریزد
گر یک سر مو جان را، پیشت خطری باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق میپردازد. شاعر در شبهای دوری از معشوق ناله میکند و به دنبال نشانهای از اوست. او بیان میکند که هر چه تلاش کند، اشکهایش هم نمیتوانند او را به آرامش برسانند. شاعر از باد میخواهد که پیامی از معشوق به او برساند و به یادآوری میپردازد که عشقش بر زندگیاش تأثیر زیادی گذاشته است. او اعتراف میکند که نه تنها خود، بلکه دیگران نیز جذب عشق معشوق میشوند. در نهایت، شاعر به آرزوی رسیدن به معشوق و پیوند با او اشاره میکند و عشق را به عنوان نیرویی قوی معرفی مینماید.
هوش مصنوعی: در شبهایی که از هم دور هستیم، در نهایت سحری خواهد بود و این نالهها و اندوههای شبانه، روزی نشانهای از خود به جا خواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: اگر از چشممان آبی بخواهیم، حتی با صد گریه هم نمیتوانیم کسب کنیم؛ زیرا این کار ما، بیفایده خواهد بود.
هوش مصنوعی: ما از حال دل خود بیخبر هستیم، ای باد، بگذر و بر خاک در آنجا بگذار که شاید خبری آنجا باشد.
هوش مصنوعی: میدانی که چه کسی شایستهی عشق و محبت توست؟ کسی که به هر یک از تارهای مویت اهمیت بدهد و مثل تو، عشق را عمیق و جدی ببیند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که من تنها عاشق نیستم؛ از خاک سر کوی تو هر ذره غباری که بلند میشود، نشان از وجود کسی است که در عشق و محبت به تو نظر دارد و احساساتش را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: امروز به قدری به تو وابسته و شیدا شدهام که بعد از من، هر ذرهای از خاکم باید به چشمها و دیدگان تو زیبایی و روشنی ببخشد.
هوش مصنوعی: به مشتاق حرم بگو که برای ورود به میخانه، باید به مقام بیخبری از خود برسد تا بتواند از اینجا، راهی کعبه شود.
هوش مصنوعی: سلمان، به خاطر زیبایی و جذابیت زلفهایت، تمام وجودش را فدای تو میکند. حتی اگر یک تار موی تو برایش خطر داشته باشد، باز هم جان خود را در راهت میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.