آخرت روزی ز سلمان یاد میبایست کرد
خاطر غمگین او را شاد میبایست کرد
عهدها کردی که آخر هیچ بنیادی نداشت
روز اول کار بر بنیاد میبایست کرد
داد من یک روز میبایست دادن بعد از آن
هرچه میشایست از بیداد، میبایست کرد
اشک من از مردم چشمم بزاد آخر تو را
رحمتی بر اشک مردم زاد میبایست کرد
ای دل ای دل گفتمت: گر وصل یارت آرزوست
جان فدا کن، هر چه بادا باد میبایست کرد
صحبتش چون آینه، گر روبرو میخواستی
پشت بر زر روی بر پولاد میبایست کرد
گر تو شاهی جهان در روز و شب میخواستی
بندگی حضرت دلشاد میبایست کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.