گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

ای آینه حسن تو در صورت زیب

گرداب هزار کشتی صبر و شکیب

هر آینه‌ای که غیر حسن تو بود

خواند خردش سراب صحرای فریب

عطار

گر میسوزم مرا مکن چندین عیب

کاتش دارم چو شمع دایم در جیب

زان میسوزم مدام تابوکه چو شمع

تن را در جان گدازم و جان در غیب

اهلی شیرازی

چون نافه از آن سرم فرو رفته بجیب

تا بوی ترا بشنوم از عالم غیب

عیبم مکن از بیهنری کاهوی چین

از عین هنر شهره شهر است بعیب

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
ابوالحسن فراهانی

شعری که ازو گرفت نه گردون زیب

بد گویم هیهات مبادام نصیب

آخر چه توان گفت که میگوید نیست

در عالم خاک زاده قدس غریب

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالحسن فراهانی
غالب دهلوی

غالب چو ز ناسازی فرجام نصیب

هم بیم عدو دارم و هم ذوق حبیب

تاریخ ولادت من از عالم قدس

هم شورش شوق آمد و هم لفظ غریب

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه