صیحگهی پر فن حیلتگری
از همه در مکر و حیل برتری
چابک و طرار و ره آموخته
حیله و تزویر و فن اندوخته
برد سوی دکهٔ صراف رخت
گفت بآن بیدل برگشته بخت
دیر حسابم من و زود اشتباه
مانده خر فکرت من نیم راه
کشف کن این مسئلهای هوشمند
گوی که تومان چهل و شصت چند
خنده زد آنمرد و بگفت از غرور
تا بچه حد ابلهی و بیشعور
شصت و چهل صد شود این هست فاش
گفت تو هم ابلهی آهسته باش
بازبزن جمع و ببین چون شود
شصت و چهل ده ز صد افزون شود
حوصله کردید بصراف تنگ
بانگ برآورد و همی کرد جنگ
خلق بوی جمع شدند از دو سو
جمله شنیدند مر آن گفتوگو
مرد حیل پیشه بآواز نرم
گفت مرا آید از این خلق شرم
من صد و ده از تو طلب داشتم
ده بتو بخشیده صد انگاشتم
گر صد و ده میندهی صد بده
آنچه که اقرار کنی خود بده
خواست بانکار سراید سخن
مشت زدندش همگی بر دهن
کاین چه لجاج است تو در نزد ما
داشتی اقرار بصد کن ادا
داد بناچار صدش آن گریخت
خاک الم بر سر صراف بیخت
مدتی از زاویهٔ انزوا
پا ننهادی بدر آن بینوا
هیچ نمیگفت مبادا که باز
در رسد آن حیلهگر حبلهباز
از پس سالی بدکان کرد روی
تا مگر آن دکه کند رفت و روی
کامدش از گرد ره آن اوستاد
کرد سلامی و برش ایستاد
گفت کجا آمدهئی ای رفیق
گفت بدیدار تو یار شفیق
گفت چه باشد که ز روی صفا
شرح دهی بهر من این ماجرا
کان چه حبل بود و چه مکروفسون
یا که بدان مکر شدت رهنمون
گفت مرا کرده وصیت پدر
گفته ز سرمایه مخور ای پسر
هرچه خوری از ره شلتاق خور
چون ندهد دست ز پلتاق خور
بود همان واقعه شلتاق من
حال بود نوبت پلتاق من
غمزده صراف به عجز اوفتاد
درهم چندیش به کف بر نهاد
دکه فرو بست و بگفت ار که باز
دیدیم اینجا کنمت صد نیاز
ای که تحیر بری از این مقال
تا نگری دیدهٔ خود را بمال
این نه از آن یکتن تنهاستی
بلکه کنون در خور تنهاستی
ما همه شلتاق بود کارمان
نیست جز این پیشه و کردارمان
جامعه فاسد ز خیانت شده
مسخره عنوان دیانت شده
خانهٔ ما کرده خیانت خراب
نیست جز این باعث این انقلاب
تا که چنین است چنین است حال
به شدن حالت ما دادن محال
هست صغیر این روش و این مرام
علت بدبختی ما والسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن داستانی درباره شخصی به نام صیغهگر است که در فنون مکر و حیل استاد است. او به یک صراف مراجعه میکند و در مورد حسابش صحبت میکند. صراف به او میگوید که او ابله است و به اشتباه فکر میکند. صیغهگر در نهایت مجبور میشود که بدهیاش را بپردازد و از شرمندگی در برابر مردم فرار میکند.
سپس، سالها بعد، او دوباره به دکان صراف میآید و دلیل رفتار و کارش را توضیح میدهد. او یادآوری میکند که پدرش به او وصیت کرده بود که از راه نادرست درآمد کسب نکند و به این ترتیب، به وضع فعلی خود اشاره میکند که در آن همه به خیانت و شلتاق دچار شدهاند. او و دیگران متوجه میشوند که وضعیت اجتماعی و اقتصادی آنها به خاطر همین شیوههای نادرست است و زندگیشان خراب شده است.
در پایان، متن به این نتیجه میرسد که باید از این روشهای نادرست فاصله گرفت تا وضع بهتر شود.
هوش مصنوعی: فریاد و بانگ حیلهگری، بر همه ترفندها و نقشهها تسلط دارد و در این زمینه از همه دیگران بالاتر و برتر است.
هوش مصنوعی: سرعت و تیزهوشی او مثالزدنی است و در کنار آن، مهارتهای مختلفی از جمله تدبیر و فریب را به خوبی فراگرفته است.
هوش مصنوعی: به بازار صرافی برو و به او بگو که بیدل (عاشق بیتاب) برگشت خوشبختی را به دست آورد.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به حساب و کتاب خود نرسیدهام و زود به اشتباهاتم پی میبرم. خر فکر من در میانه راه معطل مانده است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به یک معما یا سوال چالشی اشاره دارد. در اینجا از یک فرد باهوش خواسته میشود تا مسئلهای خاص را حل کند که به عددی مرتبط با "تومان" و تعدادی اشاره شده است. به طور کلی، این بدان معناست که فردی باید به بررسی و تفکر عمیق درباره یک عدد خاص بپردازد که به نظر میرسد محیطی برای انتقاد یا چالش فکری را فراهم میآورد.
هوش مصنوعی: آن مرد خندید و گفت که از روی تکبر تا کجا میتوان بیخودی و نادانی را ادامه داد.
هوش مصنوعی: شصت و چهل وقتی به صد تبدیل میشود، این حقیقتی واضح است. تو هم مثل ابلهها آرام باش و ساکت بمان.
هوش مصنوعی: به جمع و شمار بنگرید، ببینید وقتی شصت و چهل را با هم جمع کنید، از صد بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: صبر و شکیبایی به خرج دادید و در نهایت صدای بلند صراف به گوش رسید و او نیز مشغول چالش و جدال شد.
هوش مصنوعی: مردم از دو سوی مختلف دور هم جمع شدند و همه گفتوگوی آنها را شنیدند.
هوش مصنوعی: مردی با ترفند و نیرنگ، با صدای آرام به من گفت که از این مردم، خجالت میکشد.
هوش مصنوعی: من از تو صد و ده درخواست کردم، اما ده را به تو بخشیدم و صد را برای خودم در نظر گرفتم.
هوش مصنوعی: اگر به تو صد و ده نعمت بدهند، باز هم آنچه را که خود به آن اعتراف کنی، خودت عرضه کن.
هوش مصنوعی: خواست از کسی که در مکانی بهتر از اوست، سخن بگوید و حرفش را بزند، اما همه بر او حمله کردند و او را ساکت کردند.
هوش مصنوعی: این چه stubbornness و پافشاری است که تو در جلوی ما نشان دادی، در حالی که باید با صداقت اعتراف میکردی.
هوش مصنوعی: از روی ناچاری، صدای گریه و زاری او به آسمان رسید و غم و اندوهش مانند خاکی بر سر صراف (کسی که اسکناس یا طلا میفروشد) ریخته شد.
هوش مصنوعی: مدتی در گوشهٔ تنهایی به پا ننشستی تا به آن بدبخت نزدیک شوی.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی نمیگفت تا نکند دوباره آن فریبکار حبابی به سر برسد.
هوش مصنوعی: پس از گذشت یک سال سخت و نامناسب، او تصمیم میگیرد که دوباره به جلو برود و شاید بتواند مشکلات را پشت سر بگذارد و به زندگی دستیابی جدیدی پیدا کند.
هوش مصنوعی: از راه، آن استاد آمد و سلامی کرد و نزد او ایستاد.
هوش مصنوعی: دوست میپرسد کجا آمدهای، و پاسخ میدهد که برای دیدار تو، دوست مهربانم، آمدهام.
هوش مصنوعی: او از من پرسید چه چیزی باعث شده که با دل صاف و با صداقت، این داستان را برای من توضیح دهی.
هوش مصنوعی: هرچه که چنگ و محکم به آن است، یا به آن فریب و مکر راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: پدر به من توصیه کرده است که ای پسر، از دارایی و سرمایه خود خرج نکن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخوری، از راه حلال و درست بخور، زیرا اگر از راه نادرست و غیراخلاقی بخوری، دستت از آن نعمتها کوتاه خواهد شد.
هوش مصنوعی: واقعهای که برای من پیش آمده، حالتی است که نوبت من به آن رسیده است.
هوش مصنوعی: صراف غمگین و ناتوان شد و چند درهم را به دست آورد.
هوش مصنوعی: دکه (فروشگاه) بسته شد و گفت: اگر دوباره توانستم تو را اینجا ببینم، به تو صد درخواست میکنم.
هوش مصنوعی: ای کسی که از این سخن شگفتزده شدهای، تا زمانی که مینگری با دقت، چشمانت را به خود بمال.
هوش مصنوعی: این تنها به خاطر یک نفر نیست که اینگونه میکنی، بلکه اکنون زمان آن فرارسیده که باید به تنهایی فکر کنی.
هوش مصنوعی: ما همه در کار خود به نوعی به روزمرگی و تکرار عادت کردهایم و وظیفهمان فقط همین رفتار و کردار همیشگی است.
هوش مصنوعی: جامعهای که فاسد شده به خاطر خیانتها، به مسخرهای از اصول دیانت تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: خانهٔ ما به ما وفا نکرده و خراب است، جز اینکه همین موضوع باعث این تغییرات و تحولات شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که اوضاع به همین شکل است، تغییر حالتمان به شدت غیرممکن است.
هوش مصنوعی: روش و نگرش کنونی ما، که به سن و سال کوچک برمیگردد، دلیل بدبختی ماست و بس.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.