گنجور

 
صغیر اصفهانی

تا در ره مقصود به تشویش نیفتی

از قافله باید که پس و پیش نیفتی

آزاد توانی شدن از دام دو گیتی

زنهار به دام هوس خویش نیفتی

افتادنت از بام فلک غصه ندارد

هشدار ز بام دل درویش نیفتی

خوی سبعیت بهل ای دوست که چون کلب

در جامهٔ هر خستهٔ دل ریش نیفتی

از سر بنه اندیشهٔ بد تا به مکافات

در دام حریفان بد اندیش نیفتی

بگذر ز کم و بیش که میزان قناعت

این است که در فکر کم و بیش نیفتی

بیگانه گزندت نرساند به حذر باش

در زحمت بیگانگی خویش نیفتی

مانند صغیر از اسد الله مدد جوی

تا در کف گرگان جفا کیش نیفتی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode