گنجور

 
صفی علیشاه

وَ أَنْ لَوِ اِسْتَقٰامُوا عَلَی اَلطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنٰاهُمْ مٰاءً غَدَقاً (۱۶) لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذٰاباً صَعَداً (۱۷) وَ أَنَّ اَلْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ فَلاٰ تَدْعُوا مَعَ اَللّٰهِ أَحَداً (۱۸) وَ أَنَّهُ لَمّٰا قٰامَ عَبْدُ اَللّٰهِ یَدْعُوهُ کٰادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً (۱۹) قُلْ إِنَّمٰا أَدْعُوا رَبِّی وَ لاٰ أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً (۲۰) قُلْ إِنِّی لاٰ أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لاٰ رَشَداً (۲۱) قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اَللّٰهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (۲۲) إِلاّٰ بَلاٰغاً مِنَ اَللّٰهِ وَ رِسٰالاٰتِهِ وَ مَنْ یَعْصِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نٰارَ جَهَنَّمَ خٰالِدِینَ فِیهٰا أَبَداً (۲۳)

و اینکه اگر مستقیم شده بودند بر راه هر آینه می‌دادیم ایشان را از آبی بسیار (۱۶) تا بیازمائیم ایشان را در آن و کسی که روی گرداند از ذکر پروردگارش در می‌آوردش در عذابی سخت (۱۷) و اینکه مساجد برای خداست پس مخوانید با خدا احدی را (۱۸) و بدرستی که چون برخواست بنده خدا که بخواهد او را از نزدیک بودند که شوند بر او بالای یکدیگر برده (۱۹) بگو جز این نیست که می‌خوانیم پروردگار را و شریک نمی‌گردانیم باو احدی را (۲۰) بگو که من مالک نباشم برای شما ضرری و نه نفعی (۲۱) بگو که من در پناه نگیردم از خدا احدی و نیابم از غیر او هرگز پناهی (۲۲) مگر رسانیدن از خدا و پیغامهای او و هر که نافرمان‌برداری کند خدا را و فرستاده او پس بدرستی که برای اوست آتش دوزخ جاویدند در آن همیشه (۲۳)

گر که گردند اهل مکه مستقیم

بر طریقی کوست افضل هم قویم

آبشان بدهیم بسیار از نمون

وین کنایت باشد از رزق فزون

آزمایش تا نماییم اندر آن

تا که نیک آید برون از امتحان

معنی این باشد که اندر راه راست

رهروان را علم و عقل اعطا ز ماست

وآنکه کرد اعراض از یاد خدا

آورد در رنجِ سختش بر سزا

دیگر از حق است مسجدها عیان

با خدا کس را مخوانید اندر آن

وآن زمان برخاست که بندة خدا

خواند او را در نماز و در دعا

یعنی اندر بطن نخله در نماز

صبح اِستاد آن رسول سرفراز

جنّیان نزدیک بُد کز ازدحام

خفتگان باشند روی هم تمام

بس تعجب زآنچه دیدند آن زمان

از عبادت و اقتدای مؤمنان

یا که این باشد کلام جن دگر

که به قوم خویش دادندی خبر

کاین چنین بُد شیوه و گفتار شان

طاعت و سجده، قیام و کارشان

یا سخن عام است یعنی انس و جن

مجتمع گشتند بر وی مطمئن

ای محمّد(ص) گو جز این نبود که من

می پرستم رب خود را بی سخن

می نگیرم من به معبود ملیک

هیچ کس از ماسوایش را شریک

گو که مالک نیستم من بر شما

دفع ضرّی، هم نه رشدی را کجا

گو مرا زنهار ندهد یک نفر

در پناه خود ز قهر دادگر

هم نیابم غیر از او هرگز پناه

تا که رو آرم بدو از نابخواه

نیستم قادر به چیزی من هلا

جز بلاغی را که آن هست از خدا

هم دگر پیغام هایش را که داد

گفت یعنی تا رسانم بر عباد

هر که عاصی شد به فرمان یکسرش

هم نه فرمان بُرد از پیغمبرش

پس بود در نار دوزخ جاودان

نیستش هرگز خلاصی هیچ از آن