گنجور

 
صفی علیشاه

فَلَمّٰا رَأَوْهٰا قٰالُوا إِنّٰا لَضَالُّونَ (۲۶) بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (۲۷) قٰالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لاٰ تُسَبِّحُونَ (۲۸) قٰالُوا سُبْحٰانَ رَبِّنٰا إِنّٰا کُنّٰا ظٰالِمِینَ (۲۹) فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلیٰ بَعْضٍ یَتَلاٰوَمُونَ (۳۰) قٰالُوا یٰا وَیْلَنٰا إِنّٰا کُنّٰا طٰاغِینَ (۳۱) عَسیٰ رَبُّنٰا أَنْ یُبْدِلَنٰا خَیْراً مِنْهٰا إِنّٰا إِلیٰ رَبِّنٰا رٰاغِبُونَ (۳۲) کَذٰلِکَ اَلْعَذٰابُ وَ لَعَذٰابُ اَلْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کٰانُوا یَعْلَمُونَ (۳۳) إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّٰاتِ اَلنَّعِیمِ (۳۴) أَ فَنَجْعَلُ اَلْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ (۳۵) مٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (۳۶) أَمْ لَکُمْ کِتٰابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ (۳۷) إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَمٰا تَخَیَّرُونَ (۳۸) أَمْ لَکُمْ أَیْمٰانٌ عَلَیْنٰا بٰالِغَةٌ إِلیٰ یَوْمِ اَلْقِیٰامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَمٰا تَحْکُمُونَ (۳۹)

پس چون دیدند آنها را گفتند بدرستی که مائیم گمشدگان (۲۶) بلکه مائیم بی‌بهره (۲۷) گفت بهترشان آیا نگفتم مر شما را که چرا تسبیح نمی‌کنید (۲۸) گفتند می‌دانیم پاکی پروردگار را و ما بودیم ستمکاران (۲۹) پس رو کرد بعضیشان بر بعض دیگر ملامت‌کنندگان (۳۰) گفتند ای وای بر ما که ما بودیم زیاده روان (۳۱) شاید پروردگار ما عوض دهد ما را بهتر از آن بدرستی که ما بسوی پروردگار خود رغبت‌کنندگانیم (۳۲) همچنین است عذاب و هر آینه عذاب آخرت بزرگتر است اگر باشید که بدانید (۳۳) بدرستی که برای پرهیزکارانست نزد پروردگار خود بهشتهای با ناز و نعمت (۳۴) آیا پس می‌گردانیم منقادان را مانند گناهکاران (۳۵) چیست مر شما را چگونه حکم می‌کنید (۳۶) آیا مر شما راست کتابی که در آن می‌خوانید (۳۷) بدرستی که مر شما است در او آنچه را اختیار می‌کنید (۳۸) آیا مر شما راست پیمانهای مؤکد که بر ما بکمال رسیده روز قیامت بدرستی که مر شما راست بآنچه حکم می‌کنید (۳۹)

پس چو دیدند آنچه بود اندوخته

کشتزارِ خود سیاه و سوخته

پس بگفتند آن زمان با اُشتلم

راه باغ خود مگر کردیم گم

باغ ما زیرا که دی معمور بود

آفت و ویرانی از وی دور بود

با نشانی پس بدانستند کآن

باغ ایشان است پر دود و دخان

پس بگفتند اینکه این بُستان ماست

بلکه ما بی بهره ایم از آن به خواست

گفت اوسطشان که بُد در عقل راد

من نگفتم بر شما آیا ز داد

یاد نارید از خداوند از چه رو

چونکه نعمت بر شما آورد رو

پس بگفتند اینکه پاک است آن خدا

کو بود پروردگار ما بجا

پاک یعنی زآنکه باشد ظلم کیش

بل ستم کردیم ما بر نفس خویش

بعض پس بر بعض آوردند رو

بودشان از هم ملامت مو به مو

وای بر ما زآنکه طاغی بوده ایم

راه طاعت بر خطاء پیموده ایم

رب ما شاید دهد ما را بَدل

بهتر از آن باغ از خیر عمل

ما به سوی رب خود پس راغبیم

عفو او را واجبیبم و طالبیم

چون پشیمان از خطای خود شدند

باغ بهتر دادشان حق بی گزند

هست در دنیا عذاب حق چنین

وآن عذاب آخرت افزون از این

این شود زایل بود وآن مستدام

گر ز صدق دل بدانند این انام

متقین را هست جنّات نعیم

نزد رب خود بدون خوف و بیم

مشرکان گفتند از خُبث سرشت

آنچه میگوید محمّد(ص) از بهشت

نیست واقع ور که باشد حظّ ما

هست اوفی از نعیم دو سرا

حق به رد قولشان گفت این چنین

ما کنیم آیا ستم بر مسلمین

پس بگردانیم در دار خلود

مسلمین را چون گنهکاران به بود

مر شما را چیست چون حکم اندر این

می کنید ای اهل کفر و اهل دین

هست آیا بر شما نازل کتاب

کاندر آن خوانید این از فصل و باب

واندر آن باشد شما را بر قرار

آنچه را که خود نمایید اختیار

یا شما را هست بر ما از عهود

عهد و سوگند مؤکّد در شهود

کآن رسنده تا قیامت شد پدید

که شما را هست حکم آنچه کنید