گنجور

 
صفی علیشاه

ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَتَ نُوحٍ وَ اِمْرَأَتَ لُوطٍ کٰانَتٰا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبٰادِنٰا صٰالِحَیْنِ فَخٰانَتٰاهُمٰا فَلَمْ یُغْنِیٰا عَنْهُمٰا مِنَ اَللّٰهِ شَیْئاً وَ قِیلَ اُدْخُلاَ اَلنّٰارَ مَعَ اَلدّٰاخِلِینَ (۱۰) وَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قٰالَتْ رَبِّ اِبْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی اَلْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ‌ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ (۱۱) وَ مَرْیَمَ اِبْنَتَ عِمْرٰانَ اَلَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهٰا فَنَفَخْنٰا فِیهِ مِنْ رُوحِنٰا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمٰاتِ رَبِّهٰا وَ کُتُبِهِ وَ کٰانَتْ مِنَ اَلْقٰانِتِینَ (۱۲)

زد خدا مثلی برای آنان که کافر شدند زن نوح و زن لوط بودند آن دو تا زیر دو بنده از بندگان ماهرو و شایسته پس خیانت کردند آن دو را پس کفایت نکرد از آن دو بنده از خدا چیزی را و گفته شد داخل شوید هر دو در آتش با داخل‌شوندگان (۱۰) و زد خدا مثل را برای آنان که گرویدند زن فرعون هنگامی که گفت پروردگار من بنا کن برای من نزد خود خانه در بهشت و نجات ده مرا از فرعون و عمل او و نجات ده مرا از گروه ظالمان (۱۱) و مریم دختر عمران که نگاهداری کرد عورتش را پس دمیدیم در آن از روح ما و تصدیق کرد سخنان پروردگارش و کتابهایش و بود از اطاعت‌کنندگان (۱۲)

حق تعالی خود مثالی را بیان

کرده در معنی ز بهر کافران

بود زوجۀ نوح و لوط این دو هله

نام آن بُد واعله وین واهله

این دو زن بودند هر دو بالیقین

تَحتَ عَبدَین از عباد صالحین

پس خیانت هر دو کردند آن دو زن

با دو عبد سرفراز ممتحن

آن دو پیغمبر زد و زن هیچ دفع

می نکردند از عذاب حق به نفع

زوجۀ نوح او به طوفان گشت غرق

سنگ زوجۀ لوط باریدش به فرق

وقت مردن گفته شد با داخلین

اندر آیید اندر آتش این چنین

این مثل شک نیست در نزد عقول

هست بر تحذیر زنهای رسول

حاصل اینکه نیست این وصلت سبب

ایمنی را از عذاب و قهر رب

هم مثل کرد او ز بهر مؤمنان

زوجۀ فرعون را اندر بیان

یاد کن چون گفت او رَبِّ ابنِ لِی

نزد خود بیتی به جنّت معتلی

دِه ز فرعونم وز اعمالش نجات

همچنین از اهل ظلم و سیّئات

حق دعایش کرد در دم مستجاب

رفع گشت از پیش چشم او حجاب

پیش از آن کآید برون روحش ز تن

جای خود دید او به جنّت در زمن

گفته بُد فرعونِ دون از کینه اش

سنگ بگذارند روی سینه اش

پیش از آن کو را رسد بر سینه سنگ

رفته بُد روحش به جنّت بی درنگ

باز مریم دخت عمران کو نگاه

دامن خود داشت از فحش و گناه

پس دمیدم اندر او از روح خویش

بارور شد بر مسیح خوب کیش

داشت باور گفته های رب خود

آنچه دادش وعده جبریل از ولد

داشت هم تصدیق بر جمله کتاب

هم بُد از فرمانبران در هر حساب

خواستم شرحی ز فضل فاطمه (س)

در بیان آرم به خیر خاتمه

لب گزیدم مرتضای (ع) رشک ناک

کو برون است از شمار خلق و پاک

او ز افراد خلایق فرد بود

نیست جفت او را که جفت مرد بود