گنجور

 
صفی علیشاه

وَ إِذْ قٰالَ مُوسیٰ لِقَوْمِهِ یٰا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اَللّٰهِ إِلَیْکُمْ فَلَمّٰا زٰاغُوا أَزٰاغَ اَللّٰهُ قُلُوبَهُمْ وَ اَللّٰهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْفٰاسِقِینَ (۵) وَ إِذْ قٰالَ عِیسَی اِبْنُ مَرْیَمَ یٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اَللّٰهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِمٰا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ اَلتَّوْرٰاةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اِسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمّٰا جٰاءَهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ قٰالُوا هٰذٰا سِحْرٌ مُبِینٌ (۶) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ اِفْتَریٰ‌ عَلَی اَللّٰهِ اَلْکَذِبَ وَ هُوَ یُدْعیٰ إِلَی اَلْإِسْلاٰمِ وَ اَللّٰهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلظّٰالِمِینَ (۷) یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اَللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ وَ اَللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْکٰافِرُونَ (۸)

و هنگامی که گفت موسی مر قومش را ای قوم چرا می‌رنجانید مرا و بتحقیق می‌دانید که منم رسول خدا بسوی شما پس چون کشتند گردانید خدا دلهاشان را و خدا هدایت نمی‌کند گروه فاسقان را (۵) و هنگامی که گفت عیسی پسر مریم ای بنی اسرائیل بدرستی که منم رسول خدا بسوی شما تصدیق‌کننده مر آنچه را میان دو دست من از تورات و بشارت‌دهنده برسولی که می‌آید از بعد من نامش احمد پس چون آمد ایشان را با بینتها گفتند این سحریست آشکار (۶) و کیست ظالم‌تر از آنکه بست دروغی بر خدا دروغ را و او خوانده می‌شود بسوی اسلام و خدا هدایت نمی‌کند گروه ظالمان را (۷) می‌خواهند که خاموش کنند نور خدا را بدهنهاشان و خدا کامل‌کننده است نورش را و اگر خوش نداشته باشند کافران (۸)

یاد کن چون گفت موسی قوم را

می کنید ایذا مرا آخر چرا

وآنگهی دانید از روی قبول

کز خدا من بر شما باشم رسول

پس چو گشتند از قبول امر او

قلبشان گرداند حق، برگشت خو

هِشتشان در وادی خذلان چنان

راه ننماید خدا بر فاسقان

یاد کن عیسی ابن مریم چونکه گفت

امت خود را عیان نی در نهفت

کای بنی یعقوب من باشم رسول

از خدا سوی شما اندر نزول

مر مصدّق آنچه را کز من به پیش

آمد از تورات بر موسی به کیش

هم مبشر بر رسولی کاحمد (ص) است

نامش آید بعد من وز ایزد است

پس چو او با بیّنات آمد چنان

سویشان گفتند سحر است این عیان

کیست ظالم تر از آن کو افترا

از دروغی گفت خودسر بر خدا

خوانده وآنگه اوست بر اسلام و دین

راه ننماید خدا بر ظالمین

می بخواهند آنکه نور حق فرو

با دهانهاشان نشانند از غلو

یعنی از گفتار ناهموار زشت

که بر اهل حق کنند از بد سرشت

نور خود کامل نماید حق چنان

کافران را گرچه هست اکراه از آن