گنجور

 
صفی علیشاه

بسم االله الرحمن الرحیم

إِذٰا وَقَعَتِ اَلْوٰاقِعَةُ (۱) لَیْسَ لِوَقْعَتِهٰا کٰاذِبَةٌ (۲) خٰافِضَةٌ رٰافِعَةٌ (۳) إِذٰا رُجَّتِ اَلْأَرْضُ رَجًّا (۴) وَ بُسَّتِ اَلْجِبٰالُ بَسًّا (۵) فَکٰانَتْ هَبٰاءً مُنْبَثًّا (۶) وَ کُنْتُمْ أَزْوٰاجاً ثَلاٰثَةً (۷) فَأَصْحٰابُ اَلْمَیْمَنَةِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْمَیْمَنَةِ (۸) وَ أَصْحٰابُ اَلْمَشْئَمَةِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْمَشْئَمَةِ (۹)

بنام خداوند بخشاینده مهربان

وقتی که بوقوع آمد آن بوقوع آمدنی (۱) نیست مر وقوعش را تکذیب‌کننده (۲) پس گردانیده است بلند گرداننده است (۳) وقتی که حرکت داده شود زمین حرکت سخت (۴) و شکسته شود کوه‌ها ریزه کردنی (۵) پس باشد ذره پراکنده (۶) و باشید اصناف سه‌گانه (۷) پس یاران جانب راست و چه یاران جانب راست (۸) و یاران جانب چپ و چه یاران جانب چپ (۹)

یاد آرید آنکه چون یابد وقوع

ساعت واقع شونده در رجوع

نیست در ذکر وقوعش کاذبی

همچو مجذوبی ز ذکر جاذبی

می دهد اندر خزان از دی خبر

که ز پی خواهد رسید آن بر شرر

این خبر را منکرند از آنکه خواند

چون رسد دی منکری باقی نماند

یا که نبود در وقوع آن دروغ

این خبر یابد یقین صدق و فروغ

نیست ریبی در قیامت، واقع است

اهل خود را خافض است و رافع است

آنکه را بُد مرتفع سازد فرو

پست را رفعت دهد بی گفتگو

یاد آرید آن زمان کآید زمین

خود به جنبش همچو سیماب از یقین

آن چنان جنبیدنی که از قبور

مردگان ریزند بیرون همچو مور

کوهها گردند چون گرد هوا

ریز ریز و بر پراکنده ز جا

خود شما باشید ازواج ثلاث

اندر آن روز آنکه یابید انبعاث

یعنی اصناف سه گونه در طلب

زوج گوید صنف را مانا عرب

پس یکی زآنهاست اهل میمنه

کیستند، اهل یمین را هیمنه

صاحبان یمن که بی بازخواست

نامه ها بدهندشان بر دست راست

بوده اند اهل سعادت کز نخست

بر یمینِ آدم اِستادند چُست

چونکه شد ذریّت از صلبش برون

بوده اند از میمنت فخر قرون

در قیامت چونکه برگردد ورق

ایستند اندر یمینِ عرش حق

قوم دیگر هست اهل مشئمه

کیستند، اهل یسار ایشان همه

شوم حال و پست طبع و زشت رو

در عرب ضرب المثل بر سوء خو

گوید او مِنّی فِلانٌ بالمثال

باشد این وصف از شئامت در مقال