گنجور

 
صفی علیشاه

فَیَوْمَئِذٍ لاٰ یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لاٰ جَانٌّ (۳۹) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۴۰) یُعْرَفُ اَلْمُجْرِمُونَ بِسِیمٰاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوٰاصِی وَ اَلْأَقْدٰامِ (۴۱) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۴۲) هٰذِهِ جَهَنَّمُ اَلَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا اَلْمُجْرِمُونَ (۴۳) یَطُوفُونَ بَیْنَهٰا وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ (۴۴) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۴۵) وَ لِمَنْ‌ خٰافَ مَقٰامَ رَبِّهِ جَنَّتٰانِ (۴۶) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۴۷) ذَوٰاتٰا أَفْنٰانٍ (۴۸) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۴۹) فِیهِمٰا عَیْنٰانِ تَجْرِیٰانِ (۵۰) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۵۱)

پس در آن روز پرسیده نشود از گناهش انسی و نه جنّی (۳۹) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۴۰) شناخته می‌شوند گناهکاران بعلامتشان پس گرفته شوند بموهای پیشانی و قدمها (۴۱) پس کدام‌یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۴۲) اینست دوزخی که تکذیب می‌نمودند آن را گناهکاران (۴۳) می‌کردند میانه آن و میانه آب جوشان (۴۴) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۴۵) و برای کسی که ترسید مقام پروردگارش دو بوستانست (۴۶) پس کدام‌یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۴۷) صاحبان انواع (۴۸) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۴۹) در آن دو تا دو چشمه است که جاری می‌باشند (۵۰) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۵۱)

نی شود پرسیده آن روز از گناه

آدمی زاد و پری بی اشتباه

نیست حاجت هیچ یعنی بر سئوال

ظاه ر آید مجرم از سیما و حال

یا گنه کاران مؤمن را خدا

می نپرسد از گناه اندر جزا

پردة کس زآنکه ستّار العیوب

می ندرّد در دو عالم بر ذنوب

غیر مشرک یا که استمکاره را

کو دریده پردة خود برملا

بر کدامین پس ز نعمتهای او

می کنید انکار و گردانید رو

یُعرَفُ الْمُجرِم بِسِیمَاهُم ببین

این بود تعریف کفار از یقین

از کبودی چشم و تاریکیِ رو

می شوند اشناخته بی گفتگو

پس گرفته می شوند ایشان تمام

خود به اقدام و نواصی از مقام

موی پیشانی و پاهاشان به بند

می بگیرند و به دوزخ در کشند

بر کدامین پس ز آلاء و نعم

می کنید انکار و تکذیب از ستم

یعنی آن کو منکر آلاء ماست

در مقام رستخیز اینش جزاست

این است آن دوزخ که از روی عباد

مشرکان منکر بُدند از بد نهاد

اهل دوزخ را دهند آنجا طواف

هم میان آب جوشان بی خلاف

بر چه نعمت می کنید انکار پس

از خدای ذوالنعم در هر نفس

شد فراموش ار که آن امدادتان

دوزخ آرد در کشاکش یادتان

وز برای آنکه ترسد از خدا

در مقام ایستادن در جزا

یا از آن ترسد که بر اعمال او

حق بود شاهد اگر بد یا نکو

حاصل آنکه بر چنین نیکو سرشت

از خدا باشد معیّن دو بهشت

بر کدام از نعمت ربّ العباد

پس کنید انکار گر دارید یاد

وآن دو جنّت صاحبان شاخه ها

باشد اندر قصرها و کاخها

هست هر شاخی نشان از نعمتی

که در آن نبود زوال و آفتی

پس کنید از نعمت حق بر کدام

خود شما تکذیب جمله خاص و عام

در دو جنّت هست دو چشمه روان

هر کجا خواهند آید در عیان

وآن بود ادراکهای جزء و کل

نزد ارباب نظر و اهل سبل

شرح آنها گفته ایم از پیشتر

چیست تا تحقیق هر یک در نظر

بر چه نعمت پس ز نعمت های اِله

می کنید انکار و دارید اشتباه