گنجور

 
صفی علیشاه

أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اَللّٰهَ لَهُ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ یُعَذِّبُ مَنْ یَشٰاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۴۰) یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ لاٰ یَحْزُنْکَ اَلَّذِینَ یُسٰارِعُونَ فِی اَلْکُفْرِ مِنَ اَلَّذِینَ قٰالُوا آمَنّٰابِأَفْوٰاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ اَلَّذِینَ هٰادُوا سَمّٰاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّٰاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ اَلْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوٰاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هٰذٰا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اَللّٰهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اَللّٰهِ شَیْئاً أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اَللّٰهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی اَلدُّنْیٰا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ عَذٰابٌ عَظِیمٌ (۴۱)

آیا ندانستی که خدا مر او راست پادشاهی آسمانها و زمین عذاب می‌کند آن را که خواهد و می‌آمرزد آن را که خواهد و خدا بر همه چیز تواناست (۴۰) ای پیغمبر اندوهناک نکند ترا آنان که می‌شتابند در کفر از آنان که گفتند گرویدیم بدهنهاشان و نه گرویدند بدلهاشان و از آنان که یهود شدند شنوندگانند مر دروغ را شنوندگانند مر گروهی دیگر نیامدندت می‌گرداندند سخن را از پس جایهای او می‌گویند اگر داده شوید این را پس بگیریدش و اگر نه دادندتان آن را پس بترسید و آنکه خواهد خدا آزمایش او را پس مالک نشوید مر او را از خدا چیزی آن گروه‌اند آنان که نخواسته خدا که پاک گرداند دلهای ایشان را مر ایشان‌راست در دنیا خواری و مر ایشان‌راست در آخرت عذابی بزرگ (۴۱)

این ندانی کز خدا باشد یقین

پادشاهی سماوات و زمین

می کند بر هر که می خواهد عذاب

همچنین آمرزد و بدهد ثواب

هم توانا باشد او بر کلّ شیء

بر عذاب و عفو قادر پی به پی

ای رسول مستطاب اندوهناک

می مباش از کفر ارباب هلاک

کز عناد ت میشتابند آن کسان

سوی کفر و هست دینشان بر لسان

بر زبان گفتند امَنَّا و هیچ

نیستشان ایمان به قلب اندر بسیج

وز کسانی هم که هستند از یهود

منکر اسلام و دینند از جحود

بشنوند از بهر تکذیب تو حرف

از دروغی تا مگر بندند طرف

بشنوند از تو کلامی با فروغ

تا بر او پیرایه بندند از دروغ

آنچه تو ناگفته باشی پس به سهل

نسبتش بر تو دهند از کفر و جهل

لِلْکِذْب باشند سَماعُون چنین

باز سَماعُون لِقَومٍ اخَرِینَ

یعنی آنچه بشنوند از تو همان

بازگو سازند بهر دیگران

نامدستند آن جماعت پیش تو

هستشان از دور نفی از کیش تو

میدهند از میل تغییر کلام

بعد از آنکه وضع شد در هر مقام

وآن بُد از تورات در رجم زناء

که یهود از وی نمودندی اِباء

بودشان دعوی که در تورات نیست

حکم رجم این بل به موسی افتری است

تازیانه تا چهل باید زدن

زانی و زانیه را در انجمن

زآنکه بر تفصیل شایع گشته بود

این عمل مابین اشراف یهود

شد زنائی اندر اشراف یهود

گفتگو در حکم آن بسیار بود

پس ز خیبر بر یهود یثرب آن

عرضه کردند از پی نظم و نشان

تا بِپُرسند از رسول معتمد

که چه باشد حکم آن از رجم و حد

مصطفی(ص) بر رجم فرمان داد زود

شد پدید انکار این حکم از یهود

که نباشد حکم رجم اندر کتاب

گفت ز امر حق، رسول مستطاب

کاندر این معنی به ابن صوریا

کوست دانا بر کتاب اندر شما

میکنیم این امر خواهید ار رجوع

تا نماند اختلاف اندر وقوع

پس بگفتند آنچه او گوید بجاست

واقف از تورات و حکم مامضی است

حاضر آمد گفت پس پیغمبرش

آنکه داری بر خدایی باورش

حاضر آور کز تو پرسم یک سخن

صدق آن گویی اگر دانی به من

هست در تورات و ز آن نبود شکی

بهر آن کش نیست در دین مسلکی

گفت چون شد که یهودا ن را اِباء

می نمایند از تجاهل در زناء

گفت بهر آنکه ز اشراف یهود

این عمل سر زد نشد حکمی که بود

داشتند از خوف یا از رشوتی

مکتتم از بهر پاس حرمتی

تا زنائی ز ابن عم ّ پادشاه

شد عیان هم گشت پامال آن گناه

عذری آمد پس اواسط را به دست

کز چه پوشید ار که آن حکم حق است

از چه بر ما منحصر شد حکم حق

بر اعالی نیست این نظم و نسق

تا نگردد ابن عم ّ شاه رجم

بعد از این در ما ندارد راه، رجم

پس بپوشیدیم آن حکم از کتاب

رجم بر حد شد مبد ّل در عِقاب

تا که باشد عام حکم اندر حصول

بر کسی عذری نباشد در قبول

آمد این آیت که تحریف کلام

مینمایند این جماعت از مقام

این چنین گویند گر داده شوید

حکم ز او بر جَلد و تحمیم از امید

پس بگیرید و به فعل آرید آن

ور نماید حکم رجم آن بی گمان

پس نمایید از قبول آن حذر

زآنکه ندهد بر مراد ما ثمر

خواهد ار حق فتنه ای از بهر کس

فتنه می باشد عقوبت هر نَفَس

پس بنتوانی شدن مالک به کار

بهر او چیزی ز حق در رفع ضار

یعنی ار خواهد عقوبت بر کس او

تو نهای قادر به دفعش یک تسو

چون زمام اختیار اندر امور

نیست بر دست تو از نزدیک و دور

هر چه او خواهد شود از بیش و کم

از اراده و علم و اسرار قدم

نقشها بر پرده زد نقاش غیب

نقش کی داند رموز حُسن و عیب

تا تواند داد تغییری به رنگ

یا کند با کلک آن نقاش جنگ

آن کسان را هیچ علام الغیوب

مینخواهد تا شود طاهر قلوب

پاکی دل چون نخواهند از هلاک

هم نخواهد حق بر ایشان قلب پاک

هستشان رسوایی ای در این جهان

جزیه و خواری و ترس از مال و جان

هم مر ایشان راست در دیگر سرای

مر عذابی بس بزرگ از خُبث رای