گنجور

 
صفی علیشاه

إِنَّ اَلَّذِینَ قٰالُوا رَبُّنَا اَللّٰهُ ثُمَّ اِسْتَقٰامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ اَلْمَلاٰئِکَةُ أَلاّٰ تَخٰافُوا وَ لاٰ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۳۰) نَحْنُ أَوْلِیٰاؤُکُمْ فِی اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا وَ فِی اَلْآخِرَةِ وَ لَکُمْ فِیهٰا مٰا تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهٰا مٰا تَدَّعُونَ (۳۱) نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ (۳۲) وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعٰا إِلَی اَللّٰهِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً وَ قٰالَ إِنَّنِی مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ (۳۳) وَ لاٰ تَسْتَوِی اَلْحَسَنَةُ وَ لاَ اَلسَّیِّئَةُ اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا اَلَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدٰاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ (۳۴) وَ مٰا یُلَقّٰاهٰا إِلاَّ اَلَّذِینَ صَبَرُوا وَ مٰا یُلَقّٰاهٰا إِلاّٰ ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ (۳۵) وَ إِمّٰا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ اَلشَّیْطٰانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّٰهِ إِنَّهُ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ (۳۶)

بدرستی که آنها که گفتند پروردگار ما خداست پس ایستادگی کردند فرو می‌آید بر ایشان ملائکه که می‌ترسید و اندوهگین مشوید و شادمان شوید به بهشتی که بودید وعده داده می‌شدید (۳۰) مائیم دوستان شما در زندگانی دنیا و در آخرت و مر شما راست در آن آنچه می‌خواهد نفسهای شما و مر شما راست در آن آنچه می‌خواهید (۳۱) ما حضری از خدای آمرزنده مهربان (۳۲) و کیست خوب‌تر در سخن از کسی که خواند بسوی خدا و کرد کار شایسته و گفت بدرستی که من از مسلمانانم (۳۳) و یکسان نیست خوبی و نه بدی دفع کن بآنچه آنست بهتر پس آن‌گاه کسی که میانه تو و میانه اوست دشمنی گویا اوست دوستی مهربان (۳۴) و داده نشوند آن را مگر آنان که صبر کردند و داده نشوند آن را جز صاحب بهره بزرگ (۳۵) و اگر از جای در آورد ترا از شیطان وسوسه پس پناه بر بخدا بدرستی که اوست او شنوای دانا (۳۶)

رَبّنَا االله آنکه گفتند از کسان

هم نمودند استقامت خود بدان

مر ملایکشان فرود آید به نور

وقت موت و وقت اخراج از فتور

می بگویندش مترسید از هلاک

هم مباشید از گناه اندوهناک

شادمان بر جنّت آیید از امید

آنچه بر آن وعده داده می شدید

ما شما را دوستان باشیم و یار

در جهان بودیمتان ناصر به کار

همچنین اندر سرای آخرت

با شما باشیم یار از هر جهت

حاضر است از بهرتان بی گفتگو

آنچه دارد نفسهاتان آرزو

هست در عقبی شما را بی نزاع

آنچه را دعوی کنید از انتفاع

پیشکش در حالتی که باشد آن

از خداوند غفور مهربان

کیست بهتر از ره گفتن از او

که بخواند بر خدا بی گفتگو

باشدش کردار نیکو در فعال

برعلاوه حسن گفتار و مقال

می بگوید که منم از مسلمین

نیست یکسان خوب و بد از روی دین

دفع کن آن سیّئاتی کابتر است

بر نکویی ها که آن نیکوتر است

یعنی ار باشد دو نیکی در نظر

دفع کن بد را به آن کو نیک تر

عفو کن یعنی به پاداش گناه

ور کنی احسان بِه است آن ز انتباه

پس چو بین او و تو باشد عناد

دوستی گردد حمیم و ذو وداد

از نشان حُسن خلق اندر عمل

دشمنی بر دوستی گردد بَدل

داده این خصلت نگردد جز بر آن

که نماید صبر بر رنج و زیان

هم عطاء کرده نگردد این کمال

جز به صاحب بهرة اعظم خصال

ور که دیوت خار وسواسی نهد

گویدت نیکی مکن بر جای بد

پس پناه از شرّ ا و بر، بر خدا

کو بود شنوا و دانا بر شما