گنجور

 
صفی علیشاه

فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنّٰارُ مَثْویً لَهُمْ وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا فَمٰا هُمْ مِنَ اَلْمُعْتَبِینَ (۲۴) وَ قَیَّضْنٰا لَهُمْ قُرَنٰاءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ مٰا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مٰا خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ اَلْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ إِنَّهُمْ کٰانُوا خٰاسِرِینَ (۲۵) وَ قٰالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لاٰ تَسْمَعُوا لِهٰذَا اَلْقُرْآنِ وَ اِلْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ (۲۶) فَلَنُذِیقَنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا عَذٰاباً شَدِیداً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ اَلَّذِی کٰانُوا یَعْمَلُونَ (۲۷) ذٰلِکَ جَزٰاءُ أَعْدٰاءِ اَللّٰهِ اَلنّٰارُ لَهُمْ فِیهٰا دٰارُ اَلْخُلْدِ جَزٰاءً بِمٰا کٰانُوا بِآیٰاتِنٰا یَجْحَدُونَ (۲۸) وَ قٰالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنٰا أَرِنَا اَلَّذَیْنِ أَضَلاّٰنٰا مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ نَجْعَلْهُمٰا تَحْتَ أَقْدٰامِنٰا لِیَکُونٰا مِنَ اَلْأَسْفَلِینَ (۲۹)

پس اگر صبر کنند پس آتش مقام است مر ایشان را و اگر طلب خوشنودی کنند پس نباشند از عذر پذیرفته‌شدگان (۲۴) و بر گماشتیم برای ایشان رفیقان پس آرایش دادند مر ایشان را آنچه بودند میانه دستهاشان و آنچه بود پس سرشان و ثابت شد بر ایشان سخن در امتانی که بحقیقت گذشتند پیش از ایشان از جن و انس بدرستی که ایشان بودند زیانکاران (۲۵) و گفتند آنان که کافر شدند مشنوید مر این قرآن را و هرزه درآیی کنید در آن باشد که شما غالب شوید (۲۶) پس هر آینه می‌چشانیم البته آنان را که کافر شدند عذابی سخت و هر آینه جزا دهیمشان بدترین آنچه بودند که می‌کردند (۲۷) اینست جزای دشمنان خدا آتش مر ایشان‌راست در آن سرای جاودانی پاداشی بسبب آنچه بودند آیتهای ما را انکار می‌کردند (۲۸) و گفتند آنان که کافر شدند پروردگار ما بنمای ما را آن دو کسرا که گمراه کردند ما را از جن و انس تا بگردانیم آن دو را در زیر قدمهامان تا باشید ما را از فروتران (۲۹)

پس شکیبایی کنند از کافران

جایشان پس دوزخ آمد بی گمان

ور کنند از حق تمنّای رضا

تا شود خوشنود از ایشان خدا

یا که گردد باز از خشم و عتاب

نیست ایشان را اجابت زآن جناب

از قضاء کردیم تقدیر این چنین

مشرکان را دوستان و همنشین

وآن شیاطین بهرشان آراستند

ز امتعۀ دنیا که خود می خواستند

بَینَ أیدِیهِم متاع دنیوی است

خَلْفَهُم بعد از امور اخروی است

همنشینان این بود وسواسشان

چونکه بنشینند با اجناسشان

که ببین این همسرانت را چسان

در ترفع برگذشتند از کسان

صاحب ملکند و مال و گنج و زر

تو چو مرغی مانده ای بی بال و پر

آخرت را دیده کس کی برملا

گفته اند این مفلسان بی نوا

تا بدین افسانه های بی فروغ

عقل مردم را بدزدند از دروغ

بودشان بر سر هوای برتری

این کند باور جز از دانش بری

ور که باشد دارِ دیگر هم به جا

این شقوقاتش بود صدق از کجا

قول پس واجب بر ایشان گشت و حق

قول یعنی آن عذاب با غلق

وآنگهی بودند امتها ز پیش

از پری و آدمی زین قوم بیش

مستحق گشتند ایشان بر عذاب

هست خسران، کافران را بی حساب

مشرکان گفتند در بیت الحرام

یکدگر را گوش ندهید این کلام

خواند اعنی چونکه قرآن مصطفی

نشنوید و افکنید اقوالها

در میان خواندنش یعنی سخن

افکنید از لغو و یاوه آن زمن

هم به تقلیدش ز هر جانب شوید

تا شما شاید بر او غالب شوید

پس چشانیم آن کسان را بر مزید

ما عذابی سخت زآن کفر شدید

هم جزاء بدهیمشان بدتر جزا

زآنچه کردند از عملها ناسزا

آن عذاب سخت روز بدر بود

بدترش در آخرت خواهد نمود

آن جزاء اعداء حق را آتش است

جان در آنشان جاودان آتش کش است

زآن سبب که دائم از جهل و عمی

بودشان انکار بر آیات ما

آن کسان گویند که کافر شدند

چونکه وارد در جهنم آمدند

کآن دو کس را ای خدا از انس و جان

وا نما کردند کآن گمراهمان

تا بگردانیمشان در زیر گام

ما لگدکوب آن چنان در انتقام

تا که باشند از گروه أسفَلِین

یا در اسفل رتبۀ دوزخ مکین