گنجور

 
صفی علیشاه

بسم االله الرحمن الرحیم

حم (۱) تَنْزِیلٌ مِنَ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ (۲) کِتٰابٌ فُصِّلَتْ آیٰاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (۳) بَشِیراً وَ نَذِیراً فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لاٰ یَسْمَعُونَ (۴) وَ قٰالُوا قُلُوبُنٰا فِی أَکِنَّةٍ مِمّٰا تَدْعُونٰا إِلَیْهِ وَ فِی آذٰانِنٰا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنٰا وَ بَیْنِکَ حِجٰابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنٰا عٰامِلُونَ (۵) قُلْ إِنَّمٰا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحیٰ إِلَیَّ أَنَّمٰا إِلٰهُکُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَ اِسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ (۶) اَلَّذِینَ لاٰ یُؤْتُونَ اَلزَّکٰاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ‌ هُمْ کٰافِرُونَ (۷) إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (۸) قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ اَلْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدٰاداً ذٰلِکَ رَبُّ اَلْعٰالَمِینَ (۹)

بنام خداوند بخشاینده مهربان

حم (۱) فرو فرستادنیست از خدای بخشاینده مهربان (۲) کتابیست تفصیل داده شده آیتهایش قرآنی عربی برای گروهی که می‌دانند (۳) مژده‌دهنده و بیم‌کننده پس روی گردانیدند اکثرشان پس ایشان نمی‌شنوند (۴) و گفتند دلهای ما در حجابست از آنچه می‌خوانید ما را بآن و در گوشهای ما کرانیست و از میانه ما و میانه تو مانعیست پس عمل کن که مائیم عمل‌کنندگان (۵) بگو جز این نیست که من انسانم مثل شما وحی کرده می‌شود بمن جز این نیست اله شما الهی است یکتا پس رو آورید باو و آمرزش خواهید از او و وای مر مشرکانی را (۶) آنها که نمی‌دهند زکاة را و ایشان بآخرت ایشانند کافران (۷) بدرستی که آنها که گرویدند و کردند کارهای شایسته مر ایشان‌راست پاداشی بی‌منّت (۸) بگوی آیا شما هر آینه کافر می‌شوید بآنکه آفرید زمین را در دو روز و می‌گردانید مر او را همتایان آنست پروردگار جهانیان (۹)

آن حقیقت کاحمد (ص) است اندر ظهور

موج اول باشد از دریای نور

جلوه گر گشت از مقام اقدمی

در صفات و در لباس آدمی

زین اشارت رفت اندر حا و میم

در نزول از حقّ رحمان الرحیم

یعنی از بخشندگار مهربان

یافت تنزیل این کتاب حق نشان

فُصِّلَت آیاته یعنی نکو

یافته تفصیل آیت های او

هست قرآنی به تازی در بیان

بهر قومی که بدانند این زبان

یا بدانند از نشان معرفت

نکتۀ آیات را از هر جهت

این کتابی که بشیر است و نذیر

مؤمنان و منکران را ناگزیر

مژده ده مر مؤمنان را در بهشت

کافران را بیم ده بر جای زشت

فَأعرَضَ أکْثَرُهُم فَهُم لَایَسمَعُونْ

وآن بشارت را نیابند از درون

هستمان گفتند دلها در غلاف

زآنچه خوانیمان سوی آن بی خلاف

هم بود سنگینی اندر گوشمان

آنچه خوانی نشنویم ایچ آن بیان

هست بین ما و بین تو حجاب

پرده چون باشد چه خوانی بر شتاب

پس عمل می کن تو بر آئین خویش

زآنکه ما باشیم هم عامل به کیش

گو جز این نبود که من باشم بشر

چون شما در شکل و طبع و خواب و خور

هم نباشد دعوتم از عقل دور

تا طبایع را بود از آن نفور

وحی سوی من شود نبود جز این

که بود معبود ما واحد یقین

پس نمایید استقامت سوی وی

مغفرت خواهید هم زو پی به پی

ویل باشد مشرکین را نی نجات

کآن کسان ندهند از ضنّت زکات

اعظم است اندر رذایل این صفت

نیستشان ایمان به روز آخرت

این صفت از بخل زاید در وجود

مشرکین را بود اکثر بذل و جود

اختصاصش پس ز بهر مشرکین

خود ز ترک تزکیت باشد یقین

قول تهلیل ار بود از مُدرکی

بی تأمل نفس را سازد زکی

چون زکات مال کز روی وجوب

پاک سازد مالها را از عیوب

همچنین توحید باری چون زکات

پاک سازد نفس را از ترّهات

لا اله الاّ االله ار گویی یکی

نفس مغشوشت شود پاک و زکی

می نمودند اهل شرک اطعام حاج

لیک نی بر مؤمنان در احتیاج

وآن کسان کآورده اند ایمان به حق

کرده اند اعمال نیکو بر نسق

اجرشان باشد بدون منّتی

یا بدون انقطاع از نوبتی

نگروید آیا شما می گو به قوم

آنکه را خلق زمین کرد او دو یوم

وآن دو یوم است امر و قول اندر نظر

هم دگر یوم قضاء، یوم قدر

صورت است و ماده، یا قصد از آن

اندر این دو شکل ارض آمد عیان

اول است اجزای ارضیه تمام

صورت نوعیه ثانی ز انتظام

بهر او همتا و اشباه آورید

اوست ربّ العالمین کاین آفرید