گنجور

 
صفی علیشاه

یٰا قَوْمِ إِنَّمٰا هٰذِهِ اَلْحَیٰاةُ اَلدُّنْیٰا مَتٰاعٌ وَ إِنَّ اَلْآخِرَةَ هِیَ دٰارُ اَلْقَرٰارِ (۳۹) مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلاٰ یُجْزیٰ‌ إِلاّٰ مِثْلَهٰا وَ مَنْ عَمِلَ صٰالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثیٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولٰئِکَ یَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهٰا بِغَیْرِ حِسٰابٍ (۴۰) وَ یٰا قَوْمِ مٰا لِی أَدْعُوکُمْ إِلَی اَلنَّجٰاةِ وَ تَدْعُونَنِی إِلَی اَلنّٰارِ (۴۱) تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللّٰهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ مٰا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی اَلْعَزِیزِ اَلْغَفّٰارِ (۴۲) لاٰ جَرَمَ أَنَّمٰا تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی اَلدُّنْیٰا وَ لاٰ فِی اَلْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنٰا إِلَی اَللّٰهِ وَ أَنَّ اَلْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ (۴۳) فَسَتَذْکُرُونَ مٰا أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بَصِیرٌ بِالْعِبٰادِ (۴۴) فَوَقٰاهُ اَللّٰهُ سَیِّئٰاتِ مٰا مَکَرُوا وَ حٰاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ اَلْعَذٰابِ (۴۵) اَلنّٰارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهٰا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ اَلسّٰاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ اَلْعَذٰابِ (۴۶)

ای جماعت جز این نیست که این زندگانی دنیا مایه اندک تعیشی است و بدرستی که آخرت آنست سرای آرام (۳۹) آنکه کرد بدی را پس جزا داده نمی‌شود مگر مانندش و آنکه کرد کاری شایسته از مذکر یا مؤنث و او گر گرونده است پس آنها داخل می‌شوند در بهشت روزی داده می‌شوند در آن بیشمار (۴۰) و ای جماعت چیست مرا که می‌خوانم شما را بسوی نجات و می‌خوانید مرا بسوی آتش (۴۱) می‌خوانید مرا که کافر شوم بخدا و شریک سازم باو آنچه نیست مرا بآن دانشی و من می‌خوانم شما را بسوی خدا غالب آمرزنده (۴۲) ناچار است که آنچه می‌خوانید مرا بسوی آن نیست مر او را خواندنی در دنیا و نه در آخرت و اینکه بازگشت ما بسوی خداست و اینکه اسراف‌کنندگان ایشانند اهل آتش (۴۳) پس بزودی یاد خواهید کرد آنچه می‌گویم مر شما را و باز می‌گذارم کاری را بخدا بدرستی که خدا بیناست ببندگان (۴۴) پس نگهداشت او را خدا از بدیهای آنچه اندیشیدند و احاطه کرد بکسان فرعون بدی عقوبت (۴۵) آتش عرض کرده می‌شوند بر آن بامداد و شبانگاه و روزی که قایم شود قیامت و داخل کنید کسان فرعون را در سخت‌ترین عقوبت (۴۶)

ای گروهِ من، جز این نبود که هست

زندگی این جهان برخورد پست

این متاعی اندک اندر اعتبار

وآن سرای آخرت دارالقرار

هر که کاری بد کند پاداش آن

پس نباشد جز که مثلش در جهان

وآنکه کرد او کار نیک از مرد و زن

وآنکه او مؤمن بود بی مکر و فن

آن گُره پس داخل اندر جنّتند

رزق داده بی حساب از حضرتند

قوم از گفتار حزبیل آن چنان

فهم ایمان کرد هر کس در بیان

پس زبانها گشت بر طعنش دراز

داشتی کز دین خود دست از چه باز

دین موسی را نمودی اختیار

گشتی از فرعون و دینش برکنار

گفت او یَاقَومِ مَالِی یا ثقات

اینکه می خوانم شما را بر نجات

پس شما خوانید سوی آتشم

وین بود خواندن ز دیو سرکشم

می بخوانیدم که تا من بر خدا

کافر و مشرک شوم بر ناروا

با خدا آرم شریک آن را که نیست

مر مرا علمی به اصل آن، که چیست

یا نی ام دانا بر آنکه جز خدا

می تواند بود مع بودی بجا

من همی خوانم شما را از قرار

بر خدای غالب آمرزگار

ثابت است این کآنچه خوانیدم بر آن

نیست او را خواندنی در دو جهان

دعوت فرعون را یا از خدا

استجابت نیست در هر مدعا

این است حق که بازگشت ما تمام

جمله باشد سوی خلاّق الانام

وآن ز حد خویش بیرون رفتگان

جملگی اصحابِ نارند از نشان

زود باشد پس که تا آرید یاد

آنچه من گویم شما را از وداد

واگذارم کار خود را من به حق

کوست بینا بر عباد و ماخَلَق

پس نگاهش داشت حق از بد سیر

وز بدی مکر ایشان سر به سر

زآنکه قصد قتل او فرعون کرد

چونکه او آگه بُد از ایمان مرد

کرد پس حزبیل بر کوه ی فرار

کوه گشت از امر حق بر وی حصار

هر که رفت آنجا به قصد قتل وی

از حقش سوءالعذاب آمد ز پی

حاقَ بأل اعنی که بر فوعونیان

می رسید از حق عذابی ناگهان

غرق باشد یا مراد از حَاقَ بأل

که به بحر آن جمله گشتند از ضلال

نار از سوءالعذاب آمد بَدل

که بر ایشا ن عرضه گشت اندر محل

نار دوزخ یا بر ایشان صبح و شام

دارد اندر سوزش خویش اهتمام

اندر آیید آل فرعون از خبر

در قیامت بر عذابی سخت تر

وآن عذاب حسرت است و انفعال

یا ندم کافزاید او بر سوء حال