گنجور

 
صفی علیشاه

وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ اَلْآزِفَةِ إِذِ اَلْقُلُوبُ لَدَی اَلْحَنٰاجِرِ کٰاظِمِینَ مٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لاٰ شَفِیعٍ یُطٰاعُ (۱۸) یَعْلَمُ خٰائِنَةَ اَلْأَعْیُنِ وَ مٰا تُخْفِی اَلصُّدُورُ (۱۹) وَ اَللّٰهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ اَلَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لاٰ یَقْضُونَ بِشَیْ‌ءٍ إِنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ (۲۰) أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ اَلَّذِینَ کٰانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کٰانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثٰاراً فِی اَلْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اَللّٰهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ مٰا کٰانَ لَهُمْ مِنَ اَللّٰهِ مِنْ وٰاقٍ (۲۱) ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کٰانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ فَکَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اَللّٰهُ إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ (۲۲)

و بیم کن ایشان را از روز آن نزدیک وقتی که دلهاست نزد حلقها خشم فرو خورندگان نیست مر ظالمان را هیچ خویشی و نه در خواهنده که اطاعت کرده شود (۱۸) می‌داند خیانت چشمها را و آنچه پوشیده می‌دارد سینه‌ها (۱۹) و خدا حکم می‌کند بحق و آنان را که می‌خوانند از غیر او حکم نمی‌توانند کرد بچیزی بدرستی که خدا اوست شنوای بینا (۲۰) آیا و سیر نکردند در زمین پس بنگرند چگونه بود انجام کار آنان که بودند پیش از ایشان بودند آنها سخت‌تر از ایشان در توانایی و اثرها در زمین پس گرفت ایشان را خدا بگناهانشان و نبود مر ایشان را از خدا هیچ نگهدارندۀ (۲۱) آن بسبب آنست که ایشان بودند که می‌آمد ایشان را رسولانشان با معجزات پس کافر شدند پس گرفتشان خدا بدرستی که او نیرومند سخت عقوبتست (۲۲)

کن ز یوم الازفة انذارشان

کاقرب از دید است بر ابصارشان

آن زمان دلهای مردم یکسره

آید از وحشت قریب حنجره

پر بوند از درد و غمها آن قلوب

یا خورندة خشم خویش اندر کروب

نیست استمکاره را در رستخیز

مشفقی و هم شفاعتکار نیز

شافعی که قول او باشد مطاع

وز شفاعت نبودش هیچ امتناع

داند او چشمی که دزد و خائن است

وآنچه مخفی در صدور و کامن است

یعنی آن چشمی که بیند از نهان

در حرام و بر عیوب مردمان

وآنچه یعنی از نفاق و حقد و کین

هست پنهان در قلوب آن و این

حق نماید حکم او بر حق و راست

وآنکه می خوانند جز حق را به خواست

حکم می نکنند بر چیزی به یاد

زآنکه می باشند نادار و جماد

بر کلام و بر فعال بندگان

حق سمیع است و بصیر از هر نشان

در زمینشان نیست سِیر آیا که چون

بوده پس بینند حال آن قرون

حال اهل قرن ها یعنی که پیش

بوده اند از این گروه کفر کیش

اندر آثار و تمکن در حدود

بوده اند افزوده ز ایشان در نمود

پس گرفت آن جمله را حق بر گناه

هم نگهداری نبدشان از اِله

زآنکه آوردند بر ایشان رسل

بس کتاب و معجزات اندر سبل

نگرویدند و گرفت او بر شتاب

کو قوی است و شدید اندر عِقاب