گنجور

 
صفی علیشاه

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَأْکُلُوا أَمْوٰالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبٰاطِلِ إِلاّٰ أَنْ تَکُونَ تِجٰارَةً عَنْ تَرٰاضٍ‌ مِنْکُمْ وَ لاٰ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ بِکُمْ رَحِیماً (۲۹) وَ مَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ عُدْوٰاناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ نٰاراً وَ کٰانَ ذٰلِکَ عَلَی اَللّٰهِ یَسِیراً (۳۰) إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبٰائِرَ مٰا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئٰاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً (۳۱) وَ لاٰ تَتَمَنَّوْا مٰا فَضَّلَ اَللّٰهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلیٰ بَعْضٍ لِلرِّجٰالِ نَصِیبٌ مِمَّا اِکْتَسَبُوا وَ لِلنِّسٰاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اِکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اَللّٰهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیماً (۳۲) وَ لِکُلٍّ جَعَلْنٰا مَوٰالِیَ مِمّٰا تَرَکَ اَلْوٰالِدٰانِ وَ اَلْأَقْرَبُونَ وَ اَلَّذِینَ عَقَدَتْ أَیْمٰانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ إِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیداً (۳۳)

ای آن کسانی که گرویدید مخورید مالهاتان را میانتان بناحق مگر آنکه بوده باشد خرید و فروختنی بخشنودی از شما و مکشید خودهاتان را بدرستی که خدا باشد بشما مهربان (۲۹) و کسی که می‌کند آن را از راه تعدی و ستم پس زود باشد که بیندازیمش در آتش و باشد آن بر خدا آسان (۳۰) اگر پیرامون نگردید کبیره‌های آنچه را نهی کرده می‌شوید از آن در می‌گذرانیم از شما گناهانتان را و در می‌آوریم شما را در محلی گرامی (۳۱) و آرزو می‌کنید آنچه را افزونی داده خدا بآن برخی از شما را بر برخی از برای مردانست بهرۀ از آنچه کسب کردند و از برای زنانست بهرۀ از آنچه کسب کردند و درخواست کنید خدا را از فضلش بدرستی که خدا باشد بهمه چیز دانا (۳۲) و از برای همه گردانیدیم میراث بر آن از آنچه گذاشتند والدین و نزدیکان و کسانی که پیمان بست یمینهاتان پس بدهید ایشان را بهرۀ ایشان بدرستی که خدا باشد بر همه چیز شاهد (۳۳)

مؤمنان از اکل مال یکدگر

برحذر باشید کآن دارد خطر

جز که از وجه رضاء و اتّجار

نه از ربا و سرقت و غصب و قمار

وز هر آن وجهی که آن بر باطل است

مال نبود بلکه زهر قاتل است

نفسهای خویش را دارید باز

هم ز قتل یکدگر در احتراز

قتل نفس و خوردن مال کسان

حق نموده هر دو را توأم بیان

تا تو دانی گر خوری مال کسی

کشته ای او را و خود در محبسی

بر عباد خویش حق باشد رحیم

می نخواهد بر کسی اندوه و بیم

گر تو داری چشم رحمت از خدای

بر خلایق رحم کن زین در درآی

تا ننالد او، که خورد این مال من

شد هلاک جان من و اطفال من

داد مظلومان تو زو یا رب بگیر

چون تو بر ظلمش به من بودی خبیر

این کند هر کس به عدوان و ستم

آوریمش زود در نار نقم

وین بسی سهل است و آسان بر خدا

دادن اعنی بر ستمکاران جزا

ور نمایید از کبائر اجتناب

آنچه زو منهی شدید اندر کتاب

از شما پوشم بدی ها را تمام

در سرای خاصتان بدهم مقام

جایگاه و مدخلی کآمد کریم

خاص باشد بر عفیف و بر همیم

وآن کبائر قتل نفس است و زنا

شرک و ظلم و غصب و قذف و هم ربا

هم عقوق والدین و شرب خمر

هم فرار از زحف کز حق گشته امر

این کبائر باشد افعال یقین

وآنچه اخلاقی است هم بشنو چنین

کبر و حرص و عجب و انکار و حسد

بغض نیکان، ترک طاعت، خُلق بد

بل هر آنچه نهی شد در عقل و شرع

دان کبائر جمله را در اصل و فرع

نزد صوفی ذنب اکبر غفلت است

ترک غفلت، اصل دین و طاعت است

می نخواهید آنچه را از جاه و مال

داده بر بعضی ز فضلش ذوالجلال

این تمنّا باشد از بخل و حسد

دل بمیرد زو شود کور این جسد

این بود بر قسمت حق اعتراض

هم دلیل بی رضایی و انقباض

هست مردان را نصیبی در ثواب

زآنچه کردند از فواید اکتساب

هم زنان را بهره ای باشد یقین

کسب کردند آنچه از دنیا و دین

این مقدّر باشد از حق بهر خلق

داده روزی هر کسی را قدر حلق

پس کنید از فضل او افزون طلب

تا ببخشد با سبب یا بی سبب

اوست دانا تا که باشد در عیان

مستحق فضل او از بندگان

بازگرداندیم هر کس را به عین

مر موالی زآنچه ماند از والدین

آنچه یعنی والدین و اقربا

ارث بگذارند بعد از خود به جا

وآنکه با سوگند پیمان بسته نیک

با شما اندر نصیب آمد شریک

بهره او را بدهید از سدس مال

بر عهود است او گُوه در کل حال