گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنٰازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اَللّٰهِ وَ اَلرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ ذٰلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً (۵۹) أَ لَمْ تَرَ إِلَی اَلَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مٰا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحٰاکَمُوا إِلَی اَلطّٰاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ اَلشَّیْطٰانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلاٰلاً بَعِیداً (۶۰) وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمْ تَعٰالَوْا إِلیٰ مٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ وَ إِلَی اَلرَّسُولِ رَأَیْتَ اَلْمُنٰافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً (۶۱) فَکَیْفَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ بِمٰا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ ثُمَّ جٰاؤُکَ یَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ إِنْ أَرَدْنٰا إِلاّٰ إِحْسٰاناً وَ تَوْفِیقاً (۶۲) أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ یَعْلَمُ اَللّٰهُ مٰا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغاً (۶۳) وَ مٰا أَرْسَلْنٰا مِنْ رَسُولٍ إِلاّٰ لِیُطٰاعَ بِإِذْنِ اَللّٰهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اَللّٰهَ وَ اِسْتَغْفَرَ لَهُمُ اَلرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِیماً (۶۴) فَلاٰ وَ رَبِّکَ لاٰ یُؤْمِنُونَ حَتّٰی یُحَکِّمُوکَ فِیمٰا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاٰ یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّٰا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً (۶۵)

ای آن کسانی که گرویدید فرمان برید خدا را و فرمان برید رسول را و صاحبان امر را از شما پس اگر خلاف کنید در چیزی پس برگردانید آن را بخدا و رسول اگر باشید که ایمان آرید بخدا و روز بازپسین آن بهتر است و نیکوتر بتاویل (۵۹) آیا ندیدی بانها که گمان می‌کنند که ایشان ایمان آورند بآنچه فرو فرستاده شد بتو و آنچه فرو فرستاده از پیش تو می‌خواهند که داوری برند بسوی طاغوت و بتحقیق که فرموده شدند که کافر شوند بان و می‌خواهد شیطان که گمراه کند ایشان را گمراهی دوری (۶۰) و چون گفته شود مر ایشان را که بیایید بسوی آنچه فرو فرستاد خدا و بسوی رسول می‌بینی منافقان را که باز می‌دارند از تو باز داشتنی (۶۱) پس چگونه باشد وقتی که برسد ایشان را مصیبتی بسبب آنچه پیش فرستاده دستهایشان پس می‌آیند بسوی تو قسم می‌خورند بخدا که نخواستیم مگر نیکویی و موافقت (۶۲) بهمرسانیدن آنها آنانند که می‌داند خدا بآنچه در دلهای ایشانست پس رو بگردان از ایشان و پند ده ایشان را و بگوی از برای ایشان در نفسهاشان گفتاری اثرکننده (۶۳) و نفرستادیم ما هیچ رسولی را مگر تا اطاعت کرده شود بفرمان خدا و اگر آنکه ایشان هنگامی که ستم کردند بر خودهاشان آمدندی ترا پس آمرزش خواستندی از خدا و آمرزش خواستی بر ایشان رسول هر آینه یافتندی خدا را توبه‌پذیر مهربان (۶۴) پس نه بحق پروردگار تو که ایمان نخواهند داشت تا آنکه حکم کنند ترا در آنچه خلاف شود میانشان پس نباید در خودهاشان ناخشنودی از آنچه حکم کردی و گردن نهند گردن نهادی (۶۵)

« در تحقیق اولوالامر »

مؤمنان باشید تابع در قبول

از خدا و از اولوالامر و رسول

وآجب آمد طاعت حق بر عباد

هم رسول اکرم با اجتهاد

صاحبان امر را بعد از رسول

واجب آمد طاعت از عشق و اصول

آنکه اندر عصمت و عقل و کمال

هست همدوش رسول ذوالجلال

هیچ دوری نیست خالی زین کرام

تا قیامت خوان ولی اش یا امام

هست افزون در اولوالامر اختلاف

لیک این لوح از اضافات است صاف

خود اولوالامر است بس ظاهر که کیست

نزد عاقل مشتبه یعنی که نیست

امر را اول بدان از مطلبش

تا شناسی از تناسب صاحبش

هست امر از حق تصرف د ر وجود

از مقام غیب یا ملک شهود

صاحب آن بر مراتب ذوالید است

جانشین حیدر (ع) است و احمد (ص) است

پادشاه عادل از حق در زمین

هست در اجرای احکامش معین

صاحب دور است تا یوم القیام

هر زمان پنهان و پیدا والسلام

پس به چیزی گر نمایند اختلاف

رد به سوی حق کنید آن بی خلاف

بالحق اعنی بر کتاب و محکمات

بر رسولش یا که در حین حیات

هم پس از وی بر کتاب و عترتش

وآنچه ز ایشان وارد است از سنتش

وآن کتاب و سنت و اجماع و عقل

فرض آل و اهل بیت(ع) آمد به نقل

حجت است این چار بر رفع نزاع

در مقامی گر نمایند اجتماع

گر شما باشید مؤمن بر خدا

هم به روز آخرت در اقتدا

این شما را بهتر آمد در سند

از خیال نفس و تأویلات خود

ای محمّد(ص) از تعجب درنگر

سوی ایشان که به زعم منغمر

مؤمنند اعنی که از پندار خود

هستشان ایمان به حق ز اقرار خود

هم بر آنچه بر تو بفرستاده ایم

وآنچه مر پیشینیان را داده ایم

با وجود دعوی ایمان بود

خواهش ایشان را ز عقل پست رد

که حکومت سوی طاغوتی برند

وآن بود کعب ابن اشرف در پسند

که بود با او یقین هم پیشه دیو

حاملش باشد به هر اندیشه دیو

وآنگهی مأمور بر تکفیر او

بود آن کآگه بد از تقصیر او

دیو خواهد تا برد ناگاهشان

سوی گمراهی و دور از راهشان

آن دو رویان را چو گویند اهل دین

از ره اشفاق با قولی متین

که بیایید این تحاکم را به راست

سوی آن حکمی که نازل از خداست

یا به حکمی که کند پیغمبرش

بر منافق دیو بینی رهبرش

میکنند اعراض زآن حکم از عناد

که کنی بر حق تو بی جور و فساد

مینمایند از تو اع راض ای وفی

همچو اعراض عزازیل از صفی

هست اعراض منافق از لجاج

وین مرض را نیست از راهی علاج

پس چگونه است ار بر ایشان رخ نمود

رنج و اندوهی به پاداش صدود

دستهاشان آنچه بفرستاده پیش

سوی طاغوت از تحاکم بهر خویش

دستها یعنی که فکرتهای زشت

در حق پیغمبر نیکو سرشت

پس تو را آیند با سوگندها

کآن نبود از سستی پیوندها

بلکه بود از حسن و توفیق تمام

که تو را داریم پاس احترام

تا بلند از ما صدایی در نزاع

می نگردد در حضورت ز اجتماع

قصد ما می بود پاس شأن تو

نی که سر پیچیم از فرمان تو

این گروه اهل نفاقند و دروغ

نیست در سوگندشان یک جو فروغ

داند آن کو واقف است از زشت و خوب

آنچه ایشان راست پنهان در قلوب

پس کن اعراض از قبول عذرشان

تا که ندهندت به نادانی نشان

از تو شاید گر که بدهی پندشان

از نفاق و کذب در سوگندشان

گو بر ایشان هر چه گویند از خطا

در نفوس خویش با قولی رسا

یعنی آن قولی کز او ترسند ناس

زو رسد بر دیگران خوف و هراس

اندر آن هم بیم باشد هم امید

لازم حکمت بود وعد و وعید

نی فرستادیم ما هرگز رسول

جز که امرش را کنند از جان قبول

خلق فرمانش به اذن حق برند

بددلان از ترک امرش کافرند

ور که ایشان یعنی ارباب نفاق

که به خود کردند ظلم اندر سیاق

میلشان در حکم بر طاغوت بود

از ندامت آمدند ار بر تو زود

از خدا کردند آمرزش طلب

وآن طلب می کرد پیغمبر ز رب

بهر ایشان خواستی یعنی رسول

مغفرت را حق ز وی کردی قبول

یافتندی حق تعالی را عیان

سوی خود توبه پذیر و مهربان

پس به رب تو قسم ای ذو نسق

کاین دورویان ناورند ایمان به حق

تا تو را سازند از هر ره حکَم

بین خود در رفع غوغاء بی ستم

در هر آن چیزی که دارند اختلاف

وآن شد ایشان را سبب بر اعتساف