گنجور

 
صفی علیشاه

یُولِجُ اَللَّیْلَ فِی اَلنَّهٰارِ وَ یُولِجُ اَلنَّهٰارَ فِی اَللَّیْلِ وَ سَخَّرَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی ذٰلِکُمُ اَللّٰهُ رَبُّکُمْ لَهُ اَلْمُلْکُ وَ اَلَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مٰا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ (۱۳) إِنْ تَدْعُوهُمْ لاٰ یَسْمَعُوا دُعٰاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اِسْتَجٰابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لاٰ یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ (۱۴) یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ أَنْتُمُ اَلْفُقَرٰاءُ إِلَی اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ هُوَ اَلْغَنِیُّ اَلْحَمِیدُ (۱۵) إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (۱۶) وَ مٰا ذٰلِکَ عَلَی اَللّٰهِ بِعَزِیزٍ (۱۷) وَ لاٰ تَزِرُ وٰازِرَةٌ وِزْرَ أُخْریٰ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلیٰ حِمْلِهٰا لاٰ یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ‌ءٌ وَ لَوْ کٰانَ ذٰا قُرْبیٰ إِنَّمٰا تُنْذِرُ اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ مَنْ تَزَکّٰی فَإِنَّمٰا یَتَزَکّٰی لِنَفْسِهِ وَ إِلَی اَللّٰهِ اَلْمَصِیرُ (۱۸)

داخل می‌کند شب را در روز و در می‌آورد روز را در شب و رام گردانید آفتاب و ماه را هر یک سیر می‌کنند تا وقتی نام برده شده آنست خدا پروردگارتان مر او راست پادشاهی و آنان را که می‌خوانید از غیر او مالک نمی‌باشند از پوست استخوان خرمایی (۱۳) اگر بخوانیدشان نشنوند ندای شما را و اگر شنیدند اجابت نکردند مر شما را و روز قیامت انکار می‌آورند بشرک شما و خبر نمی‌دهد ترا مانند آگاه (۱۴) ای مردمان شمائید محتاجان بسوی خدا و اوست خدای بی‌نیاز ستوده (۱۵) اگر خواهد ببرد شما را و بیاورد خلقی نو (۱۶) و نیست آن بر خدا دشوار (۱۷) و برندارد هیچ بردارنده گناه دیگری را و اگر بخواند گران بار شده بسوی برداشتنش برداشته نشود از آن چیزی و اگر چه باشد صاحب قرابت جز این نیست پاکیزه بیم می‌کنی آنها را که می‌ترسند از پروردگارشان پنهانی و بر پای داشتند نماز را و آنکه پاکیزه شد پس جز این نیست پاکیزه می‌شود برای خودش و بسوی خداست بازگشت (۱۸)

شب به روز و روز را آرد به شب

مهر و مه را رام فرمود این عجب

می روند این هر دو در مجرای خود

تا زمانی نام برده بی ز حد

آن خدا که خالق این ماسواست

پرورنده و آفرینندة شماست

هست او را پادشاهی وآن کسان

که شما خوانید جز حق را عیان

مالک ایشان می نگردند ایچ چیز

قدر قشرِ استخوانِ تَمر نیز

گر شما خوانیدشان اندر اثر

در مقام جلب نفع و دفع ضر

خود جمادند و دعاتان نشنوند

بشنوند ار هم اجابت کی کنند

روز محشر می کنند انکارتان

زآنچه شرک آوردهاید از عارتان

ما کجا خواندیمتان گویند باز

که پرستیدید ما را از مجاز

کس خبر ندهد تو را همچون خبیر

آن خدای بیشریک و بی نظیر

ایها الناس از هر آن ره لاکلام

سوی حق باشید محتاجان تمام

وآن خدا او بی نیاز است از عباد

هم ستوده بر کمال فضل و داد

گر که او خواهد شما را می برد

خلقی از نو در جهان می آورد

این نباشد بر خدا دشوار و سخت

که برد و آرد گروهی نیک بخت

بر ندارد هیچ بردارنده ای

بار وزر هیچ عبد و بنده ای

حمل جرم کس نسازد هیچ کس

جرم خو د هر کس نماید حمل و بس

خواند ار نفس گران باری به راه

دیگری را کش کند حمل گناه

می نگردد ذرّه ای برداشته

از گناهش چیزی ار بگذاشته

گرچه ذَا قُرْبَیست آن مدعوّ او

چون پدر یا مادر اندر جستجو

غیر از این نبود کنی بیم آن کسان

کز خدا ترسند ایشان در نهان

داشتستند آن کسان برپا نماز

بر کمال خشیّت و خوف و نیاز

هر که باشد پاک نفسش از گناه

غیر از این نبود که او از انتباه

نفس خود را کرده پاک از بهر خویش

بازگشتش سوی حق باشد به کیش

پس مزکی را دهد پادش نیک

نزد برگشت آن خدای بی شریک